جز جان صداق وصل تو ای ماهپاره نیست
بودم به شک ،دهم ،ندهم ،راه چاره چیست
با اشک تفالی بزدم گفت حافظم
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
اسماعیل تقوایی

ماه بهمن آمــــــد و ماه قیام

ماه بر آلام مـــــــردم التیام

ماه خـــــون و انقلاب و ولوله

انقراض حتمی یک سلسله

یاد آن ایام با عـــــزت به خیر

روزهای خـوب با لذت به خیر

آن زمان من مرده و ما زنده بود

شهرها از همدلی آکنده بود

آن زمان دل‌ها حسینی بود و بس

قبله دل‌ها خمینی بود و بس

آن زمان چپ راست بود و راست چپ

جملگی همرزم بودند روز و شب

ماه وحدت گشت و ماه انقلاب

انقلاب مـــــردمی بینا و ناب

ماه آزادگی و دیـــن و شـــرف

ماه مردان و زنان جان به کف

کـــوری چشمان فــرعون دیار

شد زمستان از برای ما بهار

محو شد آن سوز و سرما چون رسید

کاروان بی حد خــــون شهید

ماه بهمن را چـو دو، با ده رسید

شمس ما از غرب بر ما بر دمید

شمس ما آن پور بر حق حسین

پیر عاشق زاده‌ی خاک خمین

دشمنان در غفلت خـــود وانهاد

آمـــد و بر خاک ایران پا نهاد

پهن شد فرشی ز قلب عاشقان

بـــر قدوم نائب صاحب زمان

آمد و دل‌های ما بیدار شد

فارغ از شب ماندن و تکرار شد

با امام عشق، عاشق‌تر شدیم

رهبر آمد، رهرویی دیگر شدیم

آمد و ایران همه فریاد شد

موســـــم نابودی بیداد شد

شد بپا غوغا و شور و ولوله

ارگ شاهی شد دچار زلزله

از ورودش تا سقوط شاهیان

فاصله ده روز شد در این میان

یک دهه جانبازی و شور و شرف

پر خیابان‌ها ز مردم صف به صف

یک دهه، هر روز آن روز خدا

یک دهه همراه مصباح‌الهدی

یک دهه از خون مردان وطن

لاله‌ها روئیده در هـــر اتجمن

روزهای فجـــر شام انقلاب

یک دهه شیرین به کام انقلاب

این دهه بگذشت روز حق رسید

موسم تبیین جاءالحق رسید

روز بیست و دو ز بهمن ماه شد

حمد یزدان باطل اندر چاه شد

دولت شاهنشهی نابود شد

دولت اسلامی ما بــــود شد

سال‌ها بگذشته از آن روزها

سال‌هایی توأمان با ســوزها

سوز جنگ و سوز اصحاب نفاق

دشمنان ما همـــه در اتفاق

اتفاق شـــــــوم ضد انقلاب

بر علیه مـــــرز و بوم انقلاب

در ره این انقـــــــلاب تازه پا

دام‌ها بنهاده دشمن پا به پا

کودتا و جنگ و چندین غائله

تا کند ایجاد قهــــــر و فاصله

آخرینش فتنه‌هایی از درون

حامیانش دشمنانی از برون

عاملینش جملگی بازیچگان

کور چشمانی حماقت پیشگان

آسیاب دشـــــمنان را آبریز

بی‌بصیرت‌های خاص و خرد و ریز

دست حق یاری‌گر اسلام شد

بی اثر هر حیله و هر دام شد

بعد لطف ایـــــزد و صاحب زمان

نقش رهبــر آشکار هر زمان

چون خمینی سوی ایزد پر کشید

این ردا را سیدی در بر کشید

پـــــور زهـــرا و خراسانی بُوَد

افتخار قـــــوم ایــــــرانی بُوَد

رهبـــری والامقام و دین پناه

فارغ از هر دسته بندی و جناح

جان جانان است این سید علی

حزب او باشد فقط حزب علی

بارالها حق زهـــــــرای بتول(ع)

حق مولامان علی(ع) حق رسول(ص)

رهبـــــر ما دائماً بهـــــــروز دار

اسماعیل تقوایی

در پناه لطف خـــــود محفوظ دار

ماه ربیع آمده ثانی شده

هشتم آن نیک زمانی شده

داده خداوند پسربر نقی(ع)

صاحب یک همدم جانی شده

او حسن بن علی بن الجواد

در دو جهان در گرانی شده

شهر مدینه شده شادی وشور

کار همه هلهله خوانی شده

یازدهم ماه ولا آمده

آمده ونور فشانی شده

ماه بهاری شده میلاد او

آخر هر فصل خزانی شده

بعد مدینه برود سامرا 

وارد دوران جوانی شده

نرگس رومی بشود همسرش

صاحب فرزند نهانی شده

منجی عالم پسرش می شود

زندگیش سخت نهانی شده

شیعه بخواهد فرجش از خدا

روز وشب این ذکر زبانی شده

کاش که بینیم رخ زیبای او

وقت ظهورش که عیانی شده


اسماعیل تقوایی

تبریک بهامام زمان(عج)

تقدیم به امام عسکری(ع)


ربیع الثانی ودر هشتم آن دل شاد است

شیعه از بند غم وغصه یقین آزاد است


در مدینه شده در بیت نقی(ع)غوغایی

شادی اهل ولابهر یکی میلاد است


پسر هادی شیعه گل سوسن آمد

نام نیکش حسن وحسن زاو آباد است


بو محمد،زکی وعسکری وابن رضاست

صاحب معجزه وعابد وهم سجاد است


گوهر یازده ازنسل امامت باشد

هرکه دیده ست سلوکش به او دل دادست


خوش بود لحظه ی فرخنده ی وصلی نیکو

نرجس (س) روم عروس است وحسن(ع)داماد است


میوه ی وصلتشان هست امام آخر

غایب واین دل حسرت زده را صیاد است


صاحب عصر وزمان است زاو عیدی خواه

عیدی شیعه ظهور وعدم بیداد است


اسماعیل تقوایی

ای غایب از دیده که بینی همه ما را
لطفی، زپس پرده برون آی خدا را

دیریست که هجر ان تو آتش به دل ماست
بازا وخنک کن دل تفتیده ی ما را

هرچند که ما لایق دیدار نباشیم
برما کرمی کن تو ببخشای خطا را

سلطانی وماجمله گدایان توباشیم
حاشا که برانی تو زدرگاه گدا را

در راه تو ما منتظری بی سر وپاییم
پایان بده هجرانی این بی وسر وپا را

جان همه قربان تو ای عدل خدایی
بنگر زضعیفان جهان دست دعا را

بازا که جهانی بشود عاری ازظلم
بردرد ضعیفان جهان آر شفا را

شاعر : اسماعیل تقوایی
هوای کوی ترا در پی تو بو کردم
به شکل دربدری کوچه جستجو کردم
نیافتم اثری از تو وپریشان حال
دعا نمودم و وصل تو آرزو کردم
رسید وقت نماز وبرای یافتنت
به روی خیس به معبود خویش رو کردم
میان راز ونیازم به خواب رفتم من
به خوابم آمدی وبا تو گفتگو کردم
زهرطرف سخنی گفتم وتو هم پاسخ
به دیدنت همه ی زخم دل رفو کردم
ز آنزمان بگذشته ست سالیانی چند
نبودی وبه همان یاد خواب خو کردم
اسماعیل تقوایی 
سلام

چند بیتی در باره آب وصرفه جوئی:


گرکه خواهی آب باشد پردوام

صرفه جوئی پیشه بنما صبح وشام

آب باشد مایع از بهر حیات

آرزوی خوشگوار تشنه کام

آب خوردن کن جدا از شست وشو

کن رعایت حق این شربت مدام

حالیا کمبود آن
حس می شود

صرفه جوئیش بود خیر الکلام

در وضویت شیر را مگذار باز

این بود مصداق اسراف تمام

گر که خواهی خودروئی پاک وتمیز

سطل آبی چاره باشد خوش مرام

شست وشوی کوچه کاری خوب نیست

آب پاشی کن بزن جاروی تام

وقت استحمام را کوتاه کن

تا نگردد قطعی آبت مدام

ضد اسراف است این اعمال تو

 دارد از بهر تونیکوئی نام

اسماعیل تقوایی
جیم جمعه جان بر لبهای ما
میم میل وافر دلهای ما
عین باشد عاشقان منتظر
ها تویی ای هادی وآقای ما
جمعه ها آیند وبی تو می روند
کی میایی سرور ومولای ما
اسماعیل تقوایی 
تقدیم به حضرت عبدالعظیم:

ای سیدکریمان گردیده ری مزارت
ما افتخار داریم هستیم همجوارت
ری با وجودت
آقا رنگ خدا گرفته
با اعتبار گشته ازیمن اعتبارت
منسوب مجتبایی آن سرور کریمان
بوده کرم همیشه اوصاف آشکارت
دلتنگ کربلا را تو مامن وپناهی
زایر شدن به کویت همسنگ آن زیارت
عبد عظیم حقی باب الحوایجی تو
امیدبر تو دارند زوار بیشمارت
چار ربیع الآخر روشن شد ازوجودت
شهر مدینه شهر جد بزرگوارت
در وقت زادروزت ری پر زشور وشادی ست
جانهای دوستداران جانا بود نثارت
اسماعیل تقوایی
باز دوباره انتخابات شد
نوبت بازی کیش ومات شد
کاندیداها ازچپ وراست اومدند
دائم می گن ما خوبیم اونا بدند
هرکی میاد قول جدیدی می ده
قولی که هیچ کس تا به حال ندیده
یکی میگه حق همه بامردمه
یکی میگه درپیش دین این گمه
صحبت ازمردم ودین یه حرفه
منافع حزبی فقط می صرفه
یادش بخیر وقتی امام مابود
حرف وعمل کی همیشه جدابود
همش می گفت فروکنین گوشتون
زی طلبه نشه فراموشتون
همش می گفت مردم ولی نعمتن
راحت باشن دولتی ها راحتن
اما صدافسوس که زما جداشد
مردخدا عازم سوی خدا شد
جانشینش مثل خودش خدایی
دائم میگه حرفای مرتضایی
اما گوش بالایی هاکرشده
یا یکی دروازه یکی درشده
خدا به اوناگوش خوب عطاکن
مردمو ازناراحتی رهاکن
اسماعیل تقوایی
X