یوسف گم گشته

یوسف گم گشته کی آیی به کنعان حضور
کی دهی پایان، غم هجران به شادی ظهور
نوح کشتیبان ما در سیل وطوفانهای ظلم
موسی عمران ما کی باز می گردی زطور
قلبها خون شد زظلم این خدا ناباوران
ازپس پرده برون آ، شیعه را آید سرور
سالیانی سال بگذشته ست بر هر منتظر
عمرهایی سر شده، بس دیدگانی گشته کور
قصه تکراری جمعه،غروب وباز هجر
جمعه ی موعود کی آید ای مرد صبور
یوسف زهرا(س) شنو این ناله های انتظار
رخ نما ما را تو ای برشیعه اسباب غرور

شعر:اسماعیل تقوایی
یا حسین
جان زهرا(ع)گوشه ی چشمی به ماکن یا حسین
گوشه ی شش گوشه ات را سهم ما کن یاحسین
دوست دارم گوشه گیری در کنار مرقدت
گوشه گیری این چنین برما عطا کن یاحسین
هرشب جمعه کنار قبر تو غوغا بپاست
درک این شب را خودت قسمت به ما کن یا حسین
حاجت هرشیعه باشد اربعینی کربلا
زودتر این شیعه را حاجت روا کن یا حسین
اسماعیل تقوایی
اوصاف یار
گویم غزل اوصاف تو هم قافیه هایش
گشته ست ردیف غزلم نام تو جانم
اوصاف تو بسیار زیادست ازین روی
ذکر همه را در دل شعرم نتوانم
تنگ آمده این قافیه، شاعر شده عاجز
اعجاز کن از ورطه ی حیرت برهانم
اسماعیل تقوایی
حاشا
درمیان خلق می چرخی وغوغا می کنی
مهر خود در قلب هر اهل دلی جا می کنی
لیک می بینی مرا وچهره در هم می کشی
آشنایی با مرا از ریشه حاشا می کنی
تاکه می پرسم دلیل این جفاکار ی تو
باسکوتت بهر من طرح معما می کنی
عاشق صادق نمی یابی چومن ای نازنین
پس چرا اینطور با این عاشقت تا می کنی
چند روزی بگذرد بر خبط خود واقف شوی
آید آنروزی که عشقم را تمنا می کنی
اسماعیل تقوایی

26 مرداد سالرود ورود آزادگان به میهن گرامی باد

ای دل به محبت خمینی داده
در جنگ سرود عاشقی سرداده
گشتی تو اسیر خصم در ظاهر امر
در اصل عدو اسیر و تو آزاده
اسماعیل تقوایی
سلام
با عرض تبریک میلاد با سعادت شمس الشموس حضرت علی بن موسی الرضا(ع)..
ان شاا...قسمتتون بشه چنین روزی در کنار مرقد باصفاش باشید

از کوچیکی یه اسمیه برام همیشه آشناست
عشق تموم مردمه آقای ما امام رضاست(س)
زیارتش هردلی رو ساکت وآروم می کنه
هرکی که مشکلی داره عازم اون صحن وسراست
دلای ما بسته به اون پنجره ی فولادشه
دکترجواب کرده هارو امید آخر شفاست
بهتر ازآب زمزمه آب توی سقاخونه ش
غذای تو غذاخوریش  مایده از سوی خداست
هرکی و هر چی که باشم نوکریش افتخارمه
میون دربار رضا هر پادشاه مثل گداست
خدا کنه یه روز بیاد روز تولد آقا
زائر مشهدش بشیم میگن که خیلی باصفاست
بریم تو نقاره خونه سرود شادی بخونیم
ذکر رضا جانو بگیم هرجایی که جشنی بپاست
خدا بخاطر رضاش هرچی بخوایم به ما میده
با اشک شوق دعا کنیم روز اجابت دعاست

شعر : اسماعیل تقوایی
رهایی
خوش آندم که آیی به ما رخ نمایی
به پایان رسد سالهای جدایی
خوش آندم که که آید بگوشم صدایی
زسوی تو ای یکه ذخر خدایی
خوش آندم سپاهی تدارک نمایی
کنم جان براه تو مولا فدایی
خوش آندم که آیی دهی خوش سزایی
به هرکو ستم کرد بر بنده هایی
جهانی بود منتظر تا که آیی
بیایی رسد فصل خوب رهایی
اسماعیل تقوایی

بوی خوش کدام بهار است که شامه زمین را می نوازد؟ هوای پیراهن کدام یوسف است، که دنیا رابه سرمستی فرا خوانده است؟ این همه پروانه شناور در هوای عشق، زاده کدام لبخند است؟

ذیقعده، یازدهمین روزش را چراغانی کرده است. روشنی از روزنه ها جاری است. خورشیدی از دامان «نجمه» طلوع کرده است تا سرنوشت تاریک دنیا را به روشنایی و روز برساند. شوق، در رگ های ذیقعده می دود. هشتمین خورشید، دمیده است.

میلاد حضرت امام رضا (ع)مبارک باد

ذیقعده شد ویازدهم بوالحسن آمد
بلبل به طرب شاد به دشت ودمن آمد
گلزار ولا غرقه ی در شور وصفا شد
هشتم گل گلزار به صحن چمن آمد
تابیده شده نور الهی به مدینه
یمن قدمش جان به تن مرد وزن آمد
باخنده کند شکرخدا حضرت کاظم(ع)
مولود نکویش حسن اندر حسن آمد
سوم علی از سلسله ی پاک امامت
بر قلب همه حیدریون راهزن آمد
راضی به رضای حق و زین روی رضا شد
اسباب رهایی غزال ختن آمد
از کودکی اش عالم وراوی حدیث است
از بهر علیمان جهان رایزن آمد
با مرقداو رشک بهشت است خراسان
سرمایه ی فخر است که بر این وطن آمد
قربان حریمش که در آن از همه عالم
زایر زبرای هبه ی جان وتن آمد
خوش باد کنار حرمش جشن ولادت
روز ی که رضا(ع)عالم صاحب سخن آمد

شعر:اسماعیل تقوایی

به  استقبال میلاد امام رضا(ع)

ذیقعده شد ویازدهم ،غوغا شد
جشنی به سرای کاظمی بر پا شد

حق داد امام هفتمین را قمری
بر دست گرفت نجمه زیبا پسری

از سوی پدر پسر علی نام گرفت
شکرانه حق بگفت وآرام گرفت

بر شیعه امام هشتمین آمده است
بر آل علی عالم دین آمده است

از سوی خدا لقب "رضا" گشت بر او
زیرا که رضای حق، نما گشت در او

من شیعه ی اویم ورضا مولایم
من بنده اویم ورضا آقایم

تنگ است دلم برای طوف حرمش
لب تشنه ی قطره ای زلطف وکرمش

ای کاش شود کنار مرقد بروم
درروز تولدش به مشهد بروم

بر خیل عظیم زائرش یار شوم
از بهر شفاش زار وبیمار شوم

دستی بزنم به پنجره فولادش
تبریک بگویم به همه میلادش

مداح سرود خواند وکف بزنم
همراهی نقاره زنان دف بزنم

درخواست کنم زحق تعالی عیدی
دیدار رخ امید دلها مهدی

ای شاه خراسانی من یاری کن
از بهر اجابت دعا کاری کن

شاعر : اسماعیل تقوایی
من به جرم دزدی ازیارم شکایت می کنم
بی وفا ناگه نگاهش را زمن دزدیدو رفت
اسماعیل تقوایی
X