تقدیم به همه پرسپولیسی ها

قهرمانی تان مبارک

پرسپولیسی های ایران قهرمانی تان مبارک
ای جوانان ودلیران قهرمانی تان مبارک

لیگ چون کوه وشما در قله آن ایستادید
فاتحان لیگ ایران قهرمانی تان مبارک

اقتدار تیمتان را شهره ی عالم نمودید
ای جهانی تیم ایران قهرمانی تان مبارک

قهرمان سرخ دلهای همه دنیا شمایید
ای امیران بی نظیران قهرمانی تان مبارک

قلب ما را شادمان کردید با این قهرمانی
دلنوازان،دلپذیران قهرمانی تان مبارک

همچنان غرید تا گیرید جام آسیا را
قهرمانان شرزه شیران قهرمانی تان مبارک

شعر:اسماعیل تقوایی
 
هجر یار
چون ابر بهار در بهاران گریم
درهجر نگار بهتر از جان گریم

یادآور فصل رویش وآمدنش
بنشسته کنار چشمه ساران گریم

آبادی روز گار وحالم چه خراب
در کلبه تنهایی ویران گریم

نوغنچه ی عشق خود ببینم به بهار
نشکفته بود میان گلدان گریم

گویند بهار فصل عشق ومستی است
دور ازهمه عاشقان ومستان گریم

حالم به وصال او دگرگون گردد
تا نامده هجر او به پایان گریم

خوش حالتی است حالت دیدن یار
ازشوق نظر به روی جانان،گریم

شعر:اسماعیل تقوایی 
سالروز وفات شهادت گونه جانباز کربلا حضرت زینب کبری تسلیت باد

یا زینب(س)

میان بستر ودر احتضارم
برای وصل تو در انتظارم

حسینم آمده پایان هجران
برای دیدن تو بیقرارم

دعایم بوده مرگم روز وشبها
اجابت شد دعایم ای نگارم

دم آخر تمامی یادم آید
مصیبتها که گردیده دچارم

غم جدم غم بابا ومادر
غم آن مجتبای خوش عذارم

به خاطر آورم کرببلا را
به یاد آن مصایب اشکبارم

به یاد آرم دهم روز محرم
به یکباره خزان شد نوبهارم

به یاد آرم تنت رادر یم خون
که دادم از کف خود اختیارم

به یاد آرم سرت بر روی نیزه
اسارتها که بودی در کنارم

به یاد آرم جفای شامیان را
که بوده آنزمان بد روزگارم

به یاد آرم رقیه کنج ویران
پذیرا باش جانا اعتذارم

دوام آورده ام یکسال واندی
نمی دانم چگونه،شهریارم

به یاد گفته ی بابا فتادم
بود فزت، کنون ذکر وشعارم

فراق تو به مرگم آخر آید
چنین مرگی نماید رستگارم

بود این آرزویم ای برادر
بیایی این دم آخر کنارم

شعر:اسماعیل تقوایی




خلاصه
پانزدهم رجب سالروز وفات شهادت گونه جانباز کربلا حضرت زینب کبری(س)بر تمامی شیعیان تسلیت باد

یا زینب
از آنزمان که خون برادر به خاک ریخت
آمال مرگ برای تو کاری مدام شد

یکسال ونیم طاقت تو بیشتر نبود
هجران بین تو و حسینت تمام شد

در نیمه ی رجب که مه کردگار بود
با مرگ، زندگی زبرایت به تمام شد

شادان زوصل بود ی ودر آخرین دمت
ذکر لبت به جمله شهیدان سلام شد

آمد به یاد تو سر ازتن جدای یار
یادآور تو شیون بین خیام شد

درخاطرت گذشت غروب غریبی ات
کآتش به خیمه ها زجنود حرام شد

یاد آمدت اسارت وبزم یزیدیان
قلبت دوباره زخمی اوضاع شام شد

اشکت بریخت باز برای رقیه ات
خاص آنزمان که مرگ بر او التیام شد

لبخند تو به لحظه ی آخر چه دیدنی است
گویی پر ازشمیم حسینت مشام شد

شاعر : اسماعیل تقوایی

روز میلاد تو بوده کعبه حق  جای تو
سالها باشد که گشته واله وشیدای تو
پا به دنیا هیچکس ننهاده در بیت خدا
مایه ی رشک خلایق زاد بی همتای تو
نام زیبایت علی وعالی اعلا تویی
شد ندا نامت زحق برمادر یکتای تو
چون به آغوش پیمبرداده شد قنداقه ات
سخت خندان شدبراو آن چهره ی زیبای تو
حاصل تربیت پیغمبر خاتم شدی
فخر طاها بوده خلق وسیرت والای تو
بر پیمبر همچو هارون بهرموسی بوده ای
قوت قلبش نظر بر قامت وبالای تو
یک شبی جای پیمبر خفته ای در بسترش
تاکه جان را در برد از دشمنان آقای تو
شیر حق بودی به هنگام مصاف کافران
پهلوانان عرب افتاده پیش پای تو
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
گفته جبراییل در وصف شجاعتهای تو
بر عبادتهای جن وانس دارد برتری
ضرب شمشیرت به خندق،گفت این مولای تو
درب خیبر بوده در دستان تو چون پرکاه
شدخدا در فتح خیبر بی گمان یارای تو
روزهامردنبرد وشب به محراب دعا
عرشیانی شیفته بر ناله ی شبهای تو
گرنبودی هیچکس بر فاطمه لایق نبود
ای خوشا پیوند نیکوی توو زهرای تو
در غدیر خم شدی از بعد پیغمبر امیر
شد فراموش این غدیر واجب الاجرای تو
تو ولی ا..بودی، حیدر وشیر خدا
ریسمان بر دست تو بستند آن اعدای تو
ریشه ای برنخل پربار ولایت یاعلی
شیعه باشد ریزه خوار خوان جان افزای تو
حضرت صاحب زمان عیدی بده بر شیعیان
عیدی ما دیدن آن روی روح افزای تو

شاعر : اسماعیل تقوایی

مثنوی مولا علی(ع)

بشنو ازمن چون حکایت می کنم
قصه ای زیبا روایت می کنم
قصه ی اوصاف نیکوی علی
قطره از دریا نمایم منجلی
زاده شد در خانه امن خدا
شد خدایش میزبان مرتضی
دست پرورد رسول ا..بود
از همه اسرار او آگاه بود
آنزمان که دین حق اعلام شد
اولین ایمانی اسلام شد
زین جهت گفتی پیمبر ازصفا
مرتضی باشد وصی مصطفا
بر خدا وبر پیمبرشد ولی
نور یزدان در وجودش منجلی
وقت هجرت جای پیغمبر بخفت
من فدایت یا رسول ا..گفت
دایما بودی علی مجنون او
مصطفی موسی، علی هارون او
بود پیوسته کنار یارغار
چه به صلح وچه به وقت کارزار
شیر حق در صحنه ی پیکار بود
لیک در رزمش خدا رفتار بود
در احد جنگاوران را شاه شد
ناجی جان رسول ا....شد
وصف تیغش گفت جبریل آشکار
جمله ی لاسیف الا ذوالفقار
لافتی الا علی هم گفت او
قرنها باشد زقولش گفتگو
جنگ خندق شدجدالی سخت بود
بیشماران، دشمن سرسخت بود
عبدود آمد به جنگ تن به تن
گفت کو مردی که آید جنگ من
گفت پیغمبر به لشگر در سه بار
نیست کس پاسخ دهد این نابکار
هرسه بارش گفت آن حق را ولی
هست حاضر تا رود میدان علی
عاقبت عازم به میدان شیر شد
دست او بر قبضه شمشیر شد
کفر با اسلام باشد روبرو
هر کدام اندر سپاهش آبرو
ضربه ای مولا براو زد حیدری
کرد واصل بر جهنم کافری
شد برابر ضربه حیدر نشان
باعبادات تمام انس وجان
بارها این صحنه ها تکرار شد
راضی از او احمد مختار شد
بارها آن ذوالفقار حیدری
کرد خندان چهره ی پیغمبری
ای خوشا روزی که زهرای بتول
خواستگاری علی(ع)کردی قبول
ماه بطحا خطبه خوان عقدشان
شاهدان اهل زمین و آسمان
جرعلی (ع)کس لایق زهرا(س) نبود
گرنبودی فاطمه(س)، مولا نبود
زندگانی شان تراز زندگی
هر دو انسانی دراوج بندگی
ازدواج پاکشان چون پا گرفت
کوثری بر فاطمه معنا گرفت
عاقبت شد وقت حج آخرین
آخرین حج پیمبر،میر دین
وقت برگشتن به وادی غدیر
جمع کردش مردمانی را کثیر
گفت ای مردم مرا وحیی رسید
تا کنم ابلاغ این روز سعید
روز اکمالی براسلام آمده
نعمت حق کامل وتام آمده
می کنم اعلام درخم غدیر
برشما باشد علی بعدم امیر
ای خداوندا محبش دوست دار
دشمنش را دشمن خود برشمار
یار او را هرزمان یاری نما
قسمت خصم علی خواری نما
ای کسانی که در اینجا حاضرید
این سخن برغایب از اینجا برید
افتخار شیعیان باشد غدیر
حکم هر عصروزمان باشد غدیر
با غدیر خم ولایت زنده است
تا ابد خورشید خم پاینده است
حیدریون را عید اکبر است
بی گمان عید خدای داور است
شیعه شادی کن به هنگام غدیر
تو ز اولاد علی عیدی بگیر
اشرف اولاد او صاحب زمان
عیدی ما دیدن رویش عیان

شاعر:اسماعیل تقوایی




خلاصه
با مولا علی(ع) تا سیزده رجب....

خانه ی حق با تو بها یافته
سینه ی خود بهر تو بشکافته

جزتو کسی را ندهد ره درون
تافته بهر تو  جدا  بافته

      بیت خدا را شده مهمان ،علی
       بر همگان مظهر ایمان ،علی

زاده شدن داخل بیت خدا
خاص بود خاص ولی خدا

آنکه خدا را بشود خانه زاد
ناشود هرگز زحبیبش جدا

      ای اسدا...به دنیا ،علی
      شافع ما در صف عقبا،علی

نام تو را  حق بنمود انتخاب
حیدر کرار توئی، بو تراب

گفت بگوش تو پیمبر اذان
بوسه به لبهای توزد آن جناب

        ای شده هارون پیمبر ،علی
        از می عشقش زده ساغر ،علی

حاصل تربیت طاها شدی
جان ودل سید بطحا شدی

مسلم اول بشدی یار او
وقت خطر حامی مولا شدی

         مایه آرامش طاها ،علی
        قلب ورا گشته مصفا ،علی

شیر خدا در صف پیکارها
یکه جوانمرد به اعصارها

صاحب شمشیر خدا ذوالفقار
دیده زتو کفر،بس آزارها

       ای یل خیبر یل خندق ،علی
      مرد کشاننده ی بیرق ،علی

گفت رسول  دو سرا در غدیر
از پس من هست علی ام امیر

خوار شود هر که  ز او شد جدا
آنکه محبش شده باشد بصیر

         ای به همه سرور وآقا، علی
        اصل عدالت زتوبر پا، علی

جز تو کسی لایق زهرا (س)نبود
لایق دامادی طاها نبود

گر تو نبودی به جهان بی گمان
عدل دگر صاحب معنا نبود

         عدل مجسم به جهانی، علی
         عالم بر سر ونهانی، علی

ای شه مد فون به خاک نجف
شیعه بود در ره تو جان به کف

تا به ابد خصم تو را دشمنیم
ریشه آنها شده ما را هدف

        ای شه با عز وشرف یاعلی
       دعوتمان کن به نجف یا علی

شعر : اسماعیل تقوایی


خلاصه
میلاد با سعادت ابن الرضا،جوادالائمه، حضرت امام محمد تقی مبارک باد...

دهم روز رجب گشت ونهم ماه ولا آمد
جواب طعنه ها بر هشتمین مه ،برملا آمد

ببین بیت الرضا را زین تولد گشته نورانی
نگر ابن الرضا بر یاری مولا رضا(ع) آمد

سبیکه مادرش بگرفته نوزادش بروی دست
به گوشش نغمه ی تبریک از عرش خدا آمد

همه گویند با یک گل بهارانی نمی آید
ولی با این گل زیبا بهاری با صفا آمد

برغم طعنه ها مولا رضا(ع) صاحب پسر گردید
تبسم ها به جنت بر لبان انبیا آمد

محمد نام زیبایش ،حواد ومتقی باشد
مهین رهبر برای اهل جود و اتقیا آمد

مبارک تر از او بر شیعیانش نامده دنیا
به سن کودکی بر شیعیانش مقتدا آمد

به خردی با خرد هر عالمی را غرق حیرت کرد
زسوی عالمان بر او ندای مرحبا آمد

تمام شبهه ها را بر طرف کرد وزهر سویی
بیامد نغمه شادی امام ورهنما آمد

به مشهد گرد هم آییم بهر عرض تبریکات
علی موسی الرضا (ع)شادان وهنگام عطا آمد

خدا خواهم که باشم کاظمین وزائرش گردم
در آنروزی که دنیا مظهر جود وسخا آمد

شاعر : اسماعیل تقوایی


خلاصه
یا امام رضا(ع)

دلم هوای تو کرده هوای صحن وسرایت
مدد نما که بیایم حریم قبله نمایت

میان هشتی قلبم بجز تو راه ندارد
تو ماه هشت خدایی به آسمان ولایت

خدای داده به تو کنیه ای مثال رضا را
تویی که راضی ی ازتو همیشه بوده خدایت

تویی تو شاه کرامت امیر جود وسخایی
هزار حاتم طایی گدای جود وسخایت

اگر مریض شوم کوی توست باب رجوعم
همیشه بوده ام آقا،رهین طب رضایت

همیشه فخر کنم نوکری درگه پاکت
زکودکی به لبم بوده نام وذکر وثنایت

به وقت هجمه مشکل که هیچ چاره ندارم
امید من بود آن مشهد وحریم عطایت

برای شیعه به دنیا امید وجان جهانی
و آرزوی همه بوسه بر ضریح طلایت

شعر:اسماعیل تقوایی
خلاصه
ایامتون شاد ولبهاتون مثل شکوفه های بهاری خندان

دسته ها : من نوشته
X