چنان زینب اسیر خصم گشتی
رخ آرام تو چون اختری شد
نگاهت پر صلابت عاری از ترس
وجود تو نمادی حیدری شد
دوباره شمرملعون باز خنجر
چو اربابت نصیبت بی سری شد
رضایم بر رضایت گفتن تو
برای حق پرستی مظهری شد
سرت را ازتن تو چون بریدند
دوباره قتلگه یادآوری شد
زبعد رفتن تو ای شهیدا
به پا در کل ایران محشری شد
بنازم اینهمه حسن تو محسن
سبب بر افتخار کشوری شد
قسم بر روح پاکت زود بینیم
که سهم داعشی بدکیفری شد
شاعر : اسماعیل تقوایی