روحشان شاد

جان برکفان دریا جان را به کف نهادند
درعرصه شجاعت جانانه ره گشادند

در غربت غریبی خلق حماسه کردند
ققنوس گشته خود را در آتشی فتادند

دریا مزارشان شد ای وای از این غریبی
در راه میهن خود مردانه جان بدادند

ایران عزا گرفته از بهر این عزیزان
داغی به قلب ملت با مرگشان نهادند

درقلب ما همیشه یک گوشه مال آنهاست
آنان چنان شهیدی در عرصه ی جهادند

یا رب بده تو صبری بر بستگان آنان
آن عاشقان به جنت ساکن به روح شادند

شاعر:اسماعیل تقوایی

یا حسین

تپش قلب منه اسم قشنگت یا حسین
دل رو برده ضریح طلایی رنگت یا حسین

خیلی وقته روضه هات نمک گیرم کرده آقا
می زنم از کوچیکی به سینه سنگت یا حسین

ضریح شیش گوش تو همیشه تو خاطرمه
خیلی وقته دل شده بدجوری تنگت یا حسین

کاش بودم تو کربلا فدا می کردم جونمو
می شدم سرباز جونباز برا جنگت یا حسین

رنگ خون رنگ حسینی تو تموم عالمه
کاری کن آقا بشیم همه به رنگت یاحسین

شاعر : اسماعیل تقوایی

یا حجت بن الحسن

حاضرم صدبیستون را برکنم فر هاد وش
تاکه شیرین گردد از دیدار رویت کام من

حاضرم مجنون صفت در هجررویت جان دهم
تا که خوانی در صف عشاق نیکت نام من

منتظر باشم که آیی از می وصلت دهی
سالها باشد که خالی مانده جانا جام من

نیستم لایق به وصلت لیک دارم آرزو
ازخطایم بگذری تا خوش شود فرجام من

روز وشب دارم دعا در امر تعجیل ظهور
شافعم شو استجابت گردد این پیغام من

روزگارم بی تو باشد دوره رنج والم
باظهورت بخش پایان دوره آلام من

شاعر:اسماعیل تقوایی
آلودگی هوا

اغلب اوقات در تهران هوا آلوده است
ماهها باشد که وضع ما بر این شالوده است

هم جنوب وهم میانه،هم شمال اندر غبار
کل این شهر آرمیده در میان دوده است

قهر کرده هر پرنده از درون شهر ما
رفته دور از شهر در دشت ودمن آسوده است

گشته سهم اهل تهران سرفه های پی زپی
پر زبیماری تن ما از دهان تا روده است

دانش آموزان ولی راضی زاین آلودگی
سخت این آلودگی دلهایشان بربوده است

برف وباران هم ندارد کار در این شهر ما
گوییا این شهر از اول کویری بوده است

العجب زور عجیبی دارد این آلودگی
ضربه فنی جمله مسئولین ما بنموده است

مشکلات شهر تهران همچو قوزی پشت ما
حال این آلودگی قوزی برآن افزوده است

کوله باید بست دیگر راه چاره هجرت است
وای بر آلودگی کین راه نو بگشوده است

شاعر:اسماعیل تقوایی
یا علی

کعبه کند تا به ابد افتخار
زاده شدی درحرم کردگار

خانه حق سینه خود را درید
تا زتو یابدشرف واعتبار

جان ودل حضرت پیغمبری
فاطمه را همسری ویکه یار

ای اسدا...به پیکار ورزم
جیش خدا را سبب اقتدار

لیل مبیت از تو به معنا رسید
چون به پیمبر شده ای جان نثار

حکم امیریت به خم غدیر
آمده از سوی خداوندگار

ای شرف خاک زمین، بوتراب
ای که شد اسلام زتو پایدار

شهرعلوم نبوی را دری
قول پیمبر بود این یادگار

نیست مثال تو جوانمرد،نیست
تیغ فقط تیغ دودم ذوالفقار

عدل، عدالت زتو آموخته
رسم تو شاخص به همه روزگار

شبروی کوفه پدر هر یتیم
ای مثل از مرحمت کردگار

راه تو باشد ره آزادگی
در همه اعصار تویی ماندگار

شیعه بود شاد که مولا تویی
از تو شفاعت بودش انتظار

مست می عشق علی ام، علی
شرب طهوری که بود خوش گوار

شاعر:اسماعیل تقوایی




رهبر

سیدی والا که بر ما سرور است
رهبر ست و رهروی پیغمبراست

راه او باشد صراط مستقیم
فارغ از دنیا چوجدش حیدر است

کرده جانبازی به راه دین حق
حامل زخم از نفاقی اکبر است

دشمنان را مایه ی نومیدی است
کشتی دین خدا را لنگر است

با وجودش نقشه ی مستکبران
نقش برآب است وامری ابتر است

گرکه ملت همره رهبر شود
نیک فرجامی برای کشور است

ملت ما اهل کوفه نیست،نیست
جان به کف سید علی را یاور است

تا ظهور مهدی صاحب زمان
لشکری آماده بهر رهبر است

شاعر:اسماعیل تقوایی

جمعه

این جمعه هم گذشت نیامد حبیب ما
بیمار او شدیم ونیامد طبیب ما

ما داغ مهر او به دل خود گذاشتیم
کی می شود نظر به لقایش نصیب ما

از هجر روی او همه بیتاب گشته ایم
پایان رسیده است قرار وشکیب ما

یارب مباد عمر به پایان رسد ولی
دیدارروی دوست نباشد نصیب ما

شاعر : اسماعیل تقوایی

السلام علیک یا ابا عبدالله

تا که نامت می برم از دیده اشک آید برون
درغم تو حال هر عاشق شود حال جنون

تا که در خاطر بیاید منظر شش گوشه ات
کفتر دل می شود بر کربلایت رهنمون

هرزمان یادی کنم از روز عاشورای تو
از مصیبتهای آن دل می شود دریای خون

نام تو از کودکی ورد زبانم بوده است
هیئتت ارباب، داده قدر این نوکر فزون

مکتب تو مکتب جانبازی وآزادگیست
پرچم ظلم یزیدی را نمودی سرنگون

گفته ای که مرگ خونین به ز ننگین زندگیست
راه عزت را نشان دادی به جمع مسلمون

تا ابد باشد به دنیا نام نیکت جاودان
شیعه با تو هست از کید بداندیشان مصون

نام تو بوده به لبهای شهیدان یا حسین(ع)
وقت ذکر آیه ی انا الیه راجعون

کاش گردد قسمتم آیم کنار مرقدت
تا به نور بارگاه تو شود روشن عیون

شاعر:اسماعیل تقوایی
 
یاعلی بن موسی الرضا

با آب وگلم مهر رضا(ع) گشته عجین
خاتم بود ایران ومزارش چو نگین

آهوی دلم همیشه محتاج بود
محتاج ضمانت مه هشتم دین

از کودکیم عشق زیارت دارم
بر درگه سلطانی اویم مسکین

تا پا به حریم حرمش بگذارم
آن لحظه دهد درد دلم را تسکین

به به چه حریم با صفایی دارد
باشد حرمش قطعه ای ازخلد برین

هر آنکه شده قطع امیدش زهمه
در مشهد پاک او شود چله نشین

یکبار اگر کسی شود زائر او
کامش به یقین همیشه باشد شیرین

با اذن خدا شافع وشافی باشد
ای شیعه جز او شافع وشافی مگزین

گفتست که زائرین خود را به سه بار
در وقت مقررش رود بر بالین

یا رب بنما طوف حریمش قسمت
تا بوسه زنیم برضریحش،آمین

شاعر:اسماعیل تقوایی








یا صاحب الزمان

ساکن کوی انتظارم من
منتظر بهر آن نگارم من

او گل نرگسست وبر این گل
گر قبولم کند چوخارم من

چو دری در صدف بود پنهان
و به هجران او دچارم من

سالها یی ست ندبه خوان در دل
بذر دیدار او بکارم من

اوبود جان جان عالمیان
بر چنین جان جان نثارم من

گرکه لایق بداندم بر او
نوکر خوار و کهنه کارم من

صاحب عصر والزمان باشد
بجز او صاحبی ندارم من

کاش باشم ظهور او بینم
باشم وجان به او سپارم من

شاعر:اسماعیل تقوایی
X