یا صاحب الزمان

چشمها مانده بره تا که بیایی آقا
ازدل منتظران عقده گشایی آقا

خبری باز نشد زآمدنت این جمعه
جمعه ی وصل کجا وتو کجایی آقا

هرچه بگذشت زمان وگذرد هرچه زمان
باز من منتظرم رخ بنمایی آقا

کاش یک لحظه که ماندست مرا ازعمرم
بهرتسکین دلم چهره گشایی آقا

درد هجران تو آخر بکشد عشاقت
شود آیا زپس پرده درآیی آقا

آخرین حجت حق روی زمینی مولا
آخرین گل زگلستان ولایی آقا

عرشیان همره ما نغمه عجل گویند
به ظهورت همه را ده تو عطایی آقا

شاعر:اسماعیل تقوایی


یا امام رضا(ع)

وقتی میام به مشهدت دلم صفا میگیره
کفتر دل میره رو گنبد تو جا میگیره

وقتی به گنبد طلات آقا چشام میافته
اشک میاد از چشمای من دلم جلا میگیره

میام تو صحن رضوی راه میرم ومیخونم
مرغ دلم زمزمه ی رضا رضا میگیره

وقتی که از سقاخونت یه جرعه آب می نوشم
دارو میشه توی رگام، تنم شفا میگیره

وقتی میام سر رو ضریح باصفات میذارم
دلم برا هر آشنا دست به دعا میگیره

قربون اون غذای تو سفره خونت آقاجون
شاد میشه هر زائری که از اون غذا میگیره

لحظه ی سخت من آقا اون لحظه وداعه
وقتی میام برا وداع دلم عزا میگیره

شاعر:اسماعیل تقوایی







ماه بهمن آمد وماه قیام
ماه بر آلام مردم التیام
ماه خون وانقلاب و ولوله
انقراض حتمی یک سلسله
یاد آن ایام با عزت بخیر
روزهای خوب با لذت بخیر
آن زمان من مرده وما زنده بود
شهرها از همدلی آکنده بود
آن زمان دلها حسینی بود وبس
قبله دلها خمینی بود وبس
آن زمان چپ راست بود وراست چپ
جملگی همرزم بودند روز وشب
ماه وحدت گشت وماه انقلاب
انقلاب مردمی بینا وناب
ماه آزادگی ودین وشرف
ماه مردان وزنان جان به کف
کوری چشمان فرعون دیار
شد زمستان از برای ما بهار
محو شد آن سوزوسرما چون رسید
کاروان بی حد خون شهید
ماه بهمن را چو دو با ده رسید
شمس ما از غرب بر ما بر دمید
شمس ما آن پور بر حق حسین
پیر عاشق زاده ی خاک خمین
دشمنان در غفلت خود وانهاد
آمد وبر خاک ایران پا نهاد
پهن شد فرشی زقلب عاشقان
بر قدوم نائب صاحب زمان
آمدودل های ما بیدار شد
فارغ از شب ماندن و تکرار شد
با امام عشق،عاشق ترشدیم
رهبر آمد،رهرویی دیگر شدیم
آمد وایران همه فریاد شد
موسم نابودی بیداد شد
شد بپا غوغا وشور و ولوله
ارگ شاهی شد دچار زلزله
از ورودش تا سقوط شاهیان
فاصله ده روز شد در این میان
یک دهه جانبازی وشور وشرف
پر خیابانها زمردم صف به صف
یک دهه هرروزآن روز خدا
یک دهه همراه مصباح الهدی
یک دهه از خون مردان وطن
لاله ها روئیده در هر اتجمن
روزهای فجر شام انقلاب
یک دهه شیرین به کام انقلاب
این دهه بگذشت روز حق رسید
موسم تبیین جاءالحق رسید
روز بیست ودو زبهمن ماه شد
حمد یزدان باطل اندر چاه شد
دولت شاهنشهی نابود شد
دولت اسلامی ما بود شد
سالها بگذشته از آن روزها
سالهایی توام با سوزها
سوز جنگ وسوز اصحاب نفاق
دشمنان ما همه در اتفاق
اتفاق شوم ضد انقلاب
بر علیه مرزوبوم انقلاب
در ره این انقلاب تازه پا
دامها بنهاده دشمن پابه پا
کودتاوجنگ و چندین غائله
تا کند ایجاد قهر وفاصله
آخرینش فتنه هایی از درون
حامیانش دشمنانی از برون
عاملینش جملگی بازیچگان
کور چشمانی حماقت پیشگان
آسیاب دشمنان را آبریز
بی بصیرت های خاص وخرد وریز
دست حق یاریگر اسلام شد
بی اثر هر حیله وهر دام شد
بعد لطف ایزد وصاحب زمان
نقش رهبر آشکار هر زمان
چون خمینی سوی ایزد پر کشید
این ردا را سیدی در بر کشید
پور زهرا وخراسانی بود
افتخار قوم ایرانی بود
رهبری والامقام ودین پناه
فارغ از هر دسته بندی وجناح
جان جانان است این سید علی
حزب او باشد فقط حزب علی
بارالها حق زهرای بتول(ع)
حق مولامان علی(ع)حق رسول(ص)
رهبرما دائما بهروز دار
در پناه لطف خود محفوظ دار

شاعر : اسماعیل تقوایی


بیا تا راه پیماییم در بیست ودوی بهمن
سر خود بر فلک ساییم در بیست ودوی بهمن

بیا تا بار دیگر با شهیدان هم قسم گردیم
ره آنها بپیماییم در بیست ودوی بهمن

بیا تا در کنار هم به دریایی بدل گردیم
قرار از خصم برباییم در بیست ودوی بهمن

مسلمان یا مسیحی یا یهودی، پیرو زرتشت
همه از متحد هاییم در بیست ودوی بهمن

 بیا لبیک گو باشیم ندای رهبر آگاه
به اخلاص ووفا آییم در بیست ودوی بهمن

به اهداف طمع دشمن نظر بر خاک ما دارد
به دندان قلب او خاییم در بیست ودوی بهمن

گمان دارد عدو تا که حضور کمترت بیند
ونابیناش بنماییم در بیست ودوی بهمن

شاعر : اسماعیل تقوایی

بیست ودوی بهمن

باید ترامپ وجمله مزدوران بدانند
این ملت ایران همیشه قهرمانند

دشمن شناسند وهمه اهل بصیرت
در راه حفظ خاک میهن جانفشانند

همواره آنها پاسدار انقلابند
مشتی به دندان ودهان دشمنانند

با هر عقیده روز بیست ودو زبهمن
دست اخوت داده سیل رهروانند

این راهپیمایی نماد قدرت ماست
خرد وکلان پیرو جوان در آن روانند

ملت حماسی راه پیمایی حماسی
با این حماسه دشمنان هم ناتوانند

بیست ودوی بهمن بود روز خدایی
ناظر به ما روح شهیدان زآسمانند

این روز زیبا ظالمان را روز حزن است
اندر مقابل خلق ایران شادمانند

هر یک نفر تیری بود رو سوی دشمن
اینگونه میلیونها به قلبش در کمانند

شاعر :اسماعیل تقوایی

یا صاحب الزمان

ای که غایب گشته ای از دیدگان
ای زمین وآسمان را روح وجان

ای خدا را باقی ی روی زمین
آخرین والی حق در این جهان

ای عدالت را سرانجامی نکو
ای امید جمله ی مستضعفان

ای که می بینی ولی نادیده ای
ای امام پرده پوش مهربان

شیعیانت سالهایی منتظر
چشمهاشان مانده بر ره خونفشان

جمعه ها بگذشته پی در پی مدام
بی نشانی از تو ای در نهان

هر جوانی پیر وهر پیری برفت
آرزویش دیدن رویت عیان

یوسف زهرا دگر هجران بس است
ای بهاران، ده تو پایان این خزان

آفتاب زندگی بر ما بتاب
گرم کن هر خانه وهر آشیان

ای طلوعت بهر هر ظالم غروب
مطلع شعر عدالت در زمان

گر که بینم روی زببای ترا
در رهت قربان کنم جانانه جان

العجل یا حجت بن العسکری
الامان ای روح قرآن الامان

شاعر:اسماعیل تقوایی

شب جمعه
آمد شب جمعه دل رود کرببلا
با عشق حسینی که بود خون خدا

آنجا برود که همره مادر او
طوف حرمش کند به امید عطا

آنجا برود که سر به شش گوشه نهد
از دیده سرشک ریزد از بهر رجا

آنجا برود که تا میان حرمین
خواند به صفا زیارت عاشورا

آنجا برود که روی تل زینب(س)
بر سینه زند برای آن راس جدا

آمد شب جمعه ده سلامی به حسین(ع)
بر درگه او روانه شو همچو گدا

گر که تو نباشی اش گدایی کاهل
او هدیه دهد گدای را کرببلا

شاعر:اسماعیل تقوایی


فرزند زهرا هستی ومرد خدایی
تو رهبری آزاده وامید مایی

عمر درازی از خدا بهر تو خواهیم
تا بر رخ مهدی بیاندازی نگاهی

یاد باد آن روزگاران یاد باد
انقلاب پاک ایران یاد باد

بهمن خونبار در پنجاه وهفت
شور وحال تکسواران یاد باد

راه پیمائی علیه شاهیان
بر له پیر چماران یاد باد

کوری چشمان خصم اتقلاب
فصل سرما چون بهاران یاد باد

جوشش خون در میان کوچه ها
از تن آن جان نثاران یاد باد

رونق "ما" بود وتنهائی "من"
اتحاد حق گزاران یاد باد

یک اشاره از خمینی کبیر
سر دویدنهای یاران یاد باد

یاد آن الله اکبر گفته ها
روی بام از دوستداران یاد باد

روز ده با دو زماه بهمن و
رجعت پیر جماران یاد باد

ازدحام بی نظیر مردمی
در ورود عشق ایران یاد باد

جانفشانی ها زبعد این ورود
جلوه های لاله زاران یاد باد

از ورودش تا سقوط سلطنت
ده روزی را هزاران یاد باد

بیست روزی با دو از بهمن برفت
روز فتح لاله کاران یادباد

حق بیامد همزمان باطل برفت
ربزش رحمت چو باران یاد باد

سالها بگذشته از آنروزها
یاد باد آن روزگاران یاد باد

شاعر : اسماعیل تقوایی

X