شهریار آمد
مژده مژده که شهریار آمد
برامام نقی نگار آمد
شد مدینه منور از نورش
ماه یازده آشکار آمد
عرشیان شادمان زاین میلاد
آنکه دلها کند شکار آمد
جشن میلاد او مدینه بپاست
غم زهر سوی در فرار آمد
نام او نام مجتبی باشد
حسنی در مه بهار امد
چون عمو، هم حسن،هم ابن علیست
وز علی یکه یادگار آمد
روز هشت از ربیع آخر شد
شیعه را لطف کردگار امد
زکی وعسکری وابن رضاست
صاحب علم روزگار آمد
سامرا مفتخر به او گردد
شهر با او به اقتدار آمد
بعد بابا امام شیعه شود
رهبری صاحب اختیار امد
نرگس روم همسرش گردد
پدر آخرین سوار آمد
گو مبارک به مهدیش امروز
شادمان، خنده در عذار آمد
صاحب عصر والزمان باز آ
وقت پایان انتظار آمد
شاعر : اسماعیل تقوایی
ای سیدکریمان گردیده ری مزارت
ما افتخار داریم هستیم همجوارت
ری با وجودت آقا رنگ خدا گرفته
با اعتبار گشته ازیمن اعتبارت
منسوب مجتبایی آن سرور کریمان
بوده کرم همیشه اوصاف آشکارت
دلتنگ کربلا را تو مامن وپناهی
زایر شدن به کویت همسنگ آن زیارت
عبد عظیم حقی باب الحوایجی تو
امیدبر تو دارند زوار بیشمارت
چار ربیع الآخر روشن شد ازوجودت
شهر مدینه شهر جد بزرگوارت
در وقت زادروزت ری پر زشور وشادی ست
جانهای دوستداران جانا بود نثارت
شاعر : اسماعیل تقوایی