بوی عزای فاطمه
برمشامم میرسد بوی عزای فاطمه
دل سرود غم سراید در رثای فاطمه

مرغ دل پر می زندبا ناله روسوی بقیع
تا خبر گیرد ز قبر در خفای فاطمه

فاطمیه آمد وگردیده دلهای همه
بار دیگر فاطمی ومبتلای فاطمه

باز آمد فاطمیه باز می آید بگوش
بین آن دیوار وآن در ناله های فاطمه

باز آتش می زند قلب محبان علی
کوچه وسیلی واشک مجتبای فاطمه

باز یاد شیعه آید دست حیدر بسته بود
اشک حیدر ریخت آنجا پیش پای فاطمه

مرتضی گریان گذارد برسر زانو سرش
خانه اش گردیده بی لطف وصفای فاطمه

زینبش یاد آورد ذکر دعای مادرش
مرگ خود را او طلب کرد از خدای فاطمه

دردهای فاطمه بعد از پدر شد پرشمار
شدشهادت مرهم درد وشفای فاطمه

فاطمیه آمد وشد وقت عرض نوکری
با امید لطف بانو بر گدای فاطمه

شعر:اسماعیل تقوایی



فاطمیه
فاطمیه دل بسوزد در عزای فاطمه
فاطمیه جان هر شیعه فدای فاطمه

فاطمیه قصه سیلی نامردی پلید
بین کوچه بر عذار حق نمای فاطمه

فاطمیه قصه مظلومی مولا حسن
آنزمانی که به کوچه شد عصای فاطمه

فاطمیه قصه جور وجفا بر کوثر است
قصه مسمار،آتش،ناله های فاطمه

فاطمیه قصه مظلومی یک شوهر است
ریزش اشک علی در پیش پای فاطمه

فاطمیه قصه زهرا وهجران پدر
آرزوی مرگ در ذکر ودعای فاطمه

فاطمیه قصه بی مادری کودکان
خانه داری کردن زینب به جای فاطمه

فاطمیه قصه غسل وکفن، دفنی غریب
اشک وآه یاور درد آشنای فاطمه

فاطمیه حسرت دیرینه ی هر شیعه ای
حسرت دیدار قبر در خفای فاطمه

فاطمیه داغ دیرینی به روی قلبهاست
کرده دلهای پریشان مبتلای فاطمه

فاطمیه پایه ریز داغهای کربلاست
ختم آن داغ حسین سر جدای فاطمه

شعر :اسماعیل تقوایی

یا زینب کبری(س)

ریحانه ی زهرایی و دردانه ی حیدر
ای آیه ای از کوثر بی مثل پیمبر

از بعد حسین وحسن آن مظهر خوبان
در بیت علی آمده ای چون مه انور

زینب تویی ونام تو یک نام الهی ست
الحق که تویی بر پدرت زینت وزیور

با آمدنت عرش خدا غرق طرب شد
بگشود در رحمت خود حضرت داور

تو دختر انسیه ی حورای بهشتی
شد شهر مدینه ز شمیم تو معطر

آغوش حسین رفتی وآرام گرفتی
یعنی که بود رامش قلب تو برادر

با دیدن تو روی حسن غرق تبسم
شاکر شده از اینکه بود صاحب خواهر

تا دید نبی روی ترا برهمه گفتا
روی تو بود شبه رخ مادر مادر

برهاشمیان عابده هستی وعقیله
برعلم تو میزانی وبر صبر تو مظهر

عشاق حسینی همه از زینبیانند
پر کرده همه از می الطاف توساغر

تو یار حسینت به صف کرببلایی
مجنون حسینی وبر او همره ویاور

میلاد تو شادی به دل شیعه ببخشد
پنجم زجمادی همه را مهر منور

دل در هوس رفتن ودیدار دمشق است
خواهم ز خدا تا که شود زود مقدر

جانم بفدای تو وآن صحن وسرایت
سرداد هرآنکس برهت، هست مظفر

شعر:اسماعیل تقوایی
میلاد حضرت زینب(س)

شادمان باشید زینب(س) آمده
جان زهرا(س)زینت "اب"آمده

پنجم ماه جمادی اول است
در حریم عشق کوکب آمده

سومین فرزند زهرا وعلیست
عرش رحمان را مقرب آمده

برحسین وبرحسن تبریک گو
خواهری دارای منصب آمده

رونقی برمکتب پیغمبرست
بهترین شاگرد مکتب آمده

این عقیله افتخار شیعه است
بانوی رخشان مذهب آمده

حضرت جبریل بر درگاه او
دست بر سینه مودب آمده

آسمان صبر وفضل وعلم را
شمس تابانست،کامشب آمده

مرغ دل در شادی میلاد او
با نواهایی مطرب آمده

شیعه را در اینچنین روز نکو
حمد حق پیوسته بر لب آمده

شعر:اسماعیل تقوایی




یا صاحب الزمان

دیریست دچار غم هجران تو هستم
سامان منی، بیسر وسامان توهستم

ای یوسف گم گشته ی در وادی غیبت
یعقوب صفت مانده به کنعان تو هستم

ای حجت حق، جان جهان، لیلی عالم
درمانده و مجنون پریشان تو هستم

بردار دمی پرده ز آن چهره ی زیبا
مشتاق نظر بر رخ رخشان تو هستم

بیمار توام ای تو طبیب همه عالم
باز آی، که محتاج به درمان تو هستم

مستند همه عالمیان از می عشقت
شادم که در جرگه ی مستان تو هستم

تو بارش رحمانی پایان زمانی
خشکیده زمین،تشنه ی باران تو هستم

گویند ظهور تو بهاران جهان است
من منتظر فصل بهاران تو هستم

شعر:اسماعیل تقوایی







نهم دی فتنه را مقهور کرد

چشمهای خصم دین را کور کرد 

نهم دی شد درخشان روز ما 
چشم حزب ا.. را پر نور کرد

نهم دی بود یک فتح الفتوح 
رهروان رهبری منصور کرد

نهم دی آزمونی بود که 
ملتی رادر جهان مشهور کرد

نهم دی با بصیرت شد عجین 
کور دلها را زملت دور کرد

نهم دی آنزمان خورشید وار 
خاک ایران را سراسرنورکرد

نهم دی بود مشت محکمی 
ناامیدی سهم هر مزدور کرد

نهم دی راه تازه باز شد 
تفرقه از ملت ما دور کرد

بهرما آنروز یوم ا... بود 
مردمی را نزدحق ماجور کرد
 
نهم دی شد غدیر دیگری 
بیعت ما با ولی مقدور کرد

نهم دی از حسین الهام داشت 
هر یزیدی زمان رنجور کرد

بود مهدی ناظری برکار ما 
نهم دی قلب او مسرور کرد

شاعر:اسماعیل تقوایی
نهم دی

روز نهم از دی همگان کوشیدند
مشتی به دهان فتنه گر کوبیدند

عشاق حسین وارد صحنه شدند
از صحنه بساط فتنه را برچیدند

با ذکر حسین حسین ره افتادند
سرها ز زمین بر آسمان ساییدند

آنروز غدیر دیگری پیش آمد
حیدر منشان عیار خود سنجیدند

تجمیع شده سحاب رحمت گشتند
بر خطه ی پر غرور ما باریدند

شد نقشه دشمنان ما نقش بر آب
مردم به حماقت عدو خندیدند

چشمان جهانیان به ایران افتاد
حیران شده وعزت ما را دیدند

شد روز نه از دی به یقین یوم ا...
دستی همه بر حبل خدا یازیدند

آنان که در آن معرکه شرکت کردند
همواره براین کار نکو بالیدند

این رهبر و رهروان آگاه وبصیر
در خاطر تاریخ جهان جاویدند

شعر:اسماعیل تقوایی


تقدیم به رهبر عزیز

زاده ی زهرا(س) وولی خداست
ازهمه اغیار خدا او جداست

در ره دینش نهراسد ز کس
حق طلبان را به جهان مقتداست

شاکر درگاه خداییم ما
خامنه ای رهبر ایران ماست

تا که به مهدی(عج)برساند علم
رهرو خود را به یقین رهنماست

چون شده جانباز به راه خدا
با همه درد وغمشان آشناست

خار به چشم همه ی دشمنان
مایه ی دلگرمی اهل ولاست

ظلم ستیزست ودلیر وبصیر
سیره او چون علی مرتضاست

رهرو پاک پسر فاطمه ست
سید والا وحسینی نماست

ذکر لب روز وشب رهروان
بهر سلامتی رهبر،دعاست

شعر:اسماعیل تقوایی

خلاصه
X