یا صاحب الزمان

من نمی بینم تورا اما تو می بینی مرا
با نگاهی بر من دلخسته شیدایم نما

هرچه می گردم نمی یابم نشانت مهدیا
جان زهرا لطف فرما و تو پیدایم نما

ازمحبت دست را بگذار روی شانه ام
در صف جان بر کفان لشگرت جایم نما

چشمهایم را منور کن به دیدار رخت
غنچه ای در انتظارستم شکوفایم نما

قطره ای هستم جدا افتاده از دریای تو
لطف کن بر قطره و واصل به دریایم نما

سالها باشد که هستم غرق رؤیای وصال
کن نصیبم وصل را،فارغ ز رؤیایم نما

گرکه لایق نیستم باشم مهیای ظهور
این لیاقت را تو برمن ده،مهیایم نما

شعر:اسماعیل تقوای


X