شب است وچشم من در انتظاراست
برای دیدن تو بیقراراست
نمودی دیر ودر هجران رویت
بدون اختیارم اشکبار است
---------
شب اشت وچشمها در خواب رفته
ومن از چشمهایم خواب رفته
میان چشمهای خسته ی من
رخ زیبای تو در قاب رفته
-------
شبم با روی زیبای تو روز است
زمستان در کنار تو تموز است
زگرمای وجودت پیکر من
گرفته آتش ودر حال سوز است

اسماعیل تقوایی


X