کشته زهر و خطاکاری منصور شدی
با دلی زار وغمین رهسپر گور شدی
نسل پیغمبر ما بودی واز جور زمان
کنج عزلت زده گردیده ومهجور شدی
خانه ات سوخت چوآتش بسرایت بزدند
زین جفا خسته زدوران شده ،رنجور شدی
صادق آل پیمبر بدی وسخت اسیر
درکف والی عباسی مغرور شدی
عالمان را به زمانت تو سرآمد بودی
گوهری نور فشان بودی وبی نور شدی
محتضر بودی وکردی توسفارش به نماز
شمس دین بودی وصد حیف که مستور شدی
شدی همسایه ی بابا وعمو وجدت
صاحب قبر غریبانه ی بی نور شدی

شاعر : اسماعیل تقوایی


X