جگر پاره
جگر پاره وخسته در احتضارم
به زینب بگویید آید کنارم

بود درد بی چاره درد یتیمی
به یاد یتیمان خود اشکبارم

حسین جان تو جان این کودکانم
کنون نوگلانم به تو می سپارم

بیا زینب ای مادر رنج وغمها
غمی تازه جانا برای تو دارم

منم مجتبایت که مظلوم ومسموم
جگر پاره سوی عدم رهسپارم

به من زهر داده یکی آشنایم
جفاکاری همسرم شد دچارم

زدشمن بسی نارواها شنیدم
زیاران نمانده کسی در کنارم

جوابی برای سلامم نباشد
فراموش گشته به شهر ودیارم

نمی خواهم اینگونه دیگر بمانم
نسازد به من اینزمان روزگارم

بگویم دم آخرم همچو بابا
قسم برخدایم که من رستگارم

شاعر:اسماعیل تقوایی

X