شاهد کوچه
ای شاهد ناله های مادر
اول پسر عزیز حیدر

ای آنکه میان اولیا شد
مظلومی تو زحد فراتر

مولا حسنی وحسن کامل
شرمنده ی روی توست اختر

ای آنکه کریم اهل بیتی
از حاتم وهر کریم برتر

از دوست تو ناروا شنیدی
دیگرچه رسد به خصم کافر

زخمت بزدند بعض یاران
یاران به دشمنان برابر

شدپشت توخالی از سپاهت
صفین شد ودوباره حیدر

اینگونه برون زخانه بودی
درخانه اسیر جور همسر

اوخورده فریب وزهر دادت
افتاد به پیکرتو آذر

افسوس زآن دمی که زینب
آمد به بر تو زار ومضطر

دیدش جگرت به تشت خونی
گفتا که بمیرم ای برادر

گفتی دم آخر است زینب
خوشحالم از آنچه شد مقدر

دیگر غم کوچه را ندارم
زود است روم به پیش مادر

بردند که دفن تو نمایند
درپیش مزار جد اطهر

افسوس که اینچنین نگردید
مانع شد از آن عدوی حیدر

گردید هدف به تیر دشمن
تابوت تو ای حبیب داور

روی کفن تو لاله گون شد
ای بهر رسول سبط اکبر

آخر به بقیع دفن گشتی
ای صاحب مدفنی محقر

خوش باد دمی که شیعه سازد
بهرت حرمی مثال حیدر

شاعر : اسماعیل تقوایی

خلاصه

X