سلام
شب هفتم ماه محرم
تقدیم به حضرت علی اصغر

با صوت هل معینش آتش گرفت جانم
مادر مرا ببر تا یاری به او رسانم

سوز عطش ببرده تاب وتوان اصغر
اما نمی توانم در خیمه گه بمانم

بابا غریب وتنها سرباز او ندارد
خواهم روم به میدان جان بهر او فشانم

آماده کن سه شعبه ،ای حرمله کمان گیر
خارد گلوی اصغر با تیر کن نشانم

پر پر زدن به دست ،بابا چه کیف دارد
بگرفته ام قبولی در روز امتحانم

بابا غمین وتنها گرید به حال زارم
آتش زند به جانش لبخند بر لبانم

خون گلوی من را پاشید آسمان گفت
یارب نما قبولش سرباز قهرمانم

نعشم به دست بابا اوبر سر دو راهی
یارب چگونه اصغر بر خیمه گه رسانم

تصمیم آخراو ،رفتن به پشت خیمه
تا زیر خاک آنجا بابا کند نهانم

مشغول کار خود شد آمدصدای مادر
صبری عزیز زهرا بینم عزیز جانم

شاعر : اسماعیل تقوایی



X