یا جوادالائمه(ع)

می سوزم ومیسازم وفریاد رسی نیست

تا رفتن جان از تن من جز نفسی نیست



دادست مرا همسر من زهر هلاهل

جز خون دل ودرد مرا هم نفسی نیست



من ابن رضا هستم وهمچون پدر خویش

مسموم شدم وضع مرا دادرسی نیست



دارم چوپدر فاصله از شهر مدینه

در غربت بغداد برم هیچ کسی نیست



با اینکه جوانم شده ام پیر زمانه

این عالم فانی دنی جز قفسی نیست



هادی بشنو ناله ام وپیش پدر آی

جر دیدن روی تو پدررا هوسی نیست



شاعر :اسماعیل تقوایی
X