در عزای امام هادی(ع)

فضای سامرا تاریک وتار است
درون حجره مردی بیقرار است

دل خونش بود یاد مدینه
بمیرم، او غریب این دیار است

زسوز آتشین زهری جگر سوز
به روی خاک حجره لاله کار است

چنان برخاک غلطانست از درد
که حجره غرق در گرد وغبار است

امام المومنین هادی(ع) مظلوم
جگرپاره زظلمی آشکار است

شود او راحت از جور زمانه
به مرگی همچو بابا رستگار است

امام عسکری آمد کنارش
نشسته دل غمین واشکبار است

سر بابا بزانویش گرفته
زاین غم قلب مولا در فشار است

بخواند آیه ی امن یجیبی
که او مضطرترین روزگار است

دلم کردست یاد سامرایش
زیارتگاه آن غایب نگار است

کنار مرقد جد غریبش
زاشک دیدگانش جویبار است

خدایا قسمتم همراهیش کن
به روزی که دل او داغدار است

شعر:اسماعیل تقوایی
دسته ها :
میلاد امام باقر (ع)
هلال ماه رجب انعکاس ابرویت
جهانیان همگی مست عطر خوشبویت

به روز اول مه آمدی به این دنیا
طلیعه ای تو به میلاد جد نیکویت

تو هدیه‌ای ز خدا بر امام زین العباد
سرور قلب پدر روی ماه دلجویت

زمادرت حسنی،وز پدر حسینی تو
دل حسین(ع)تو بردی به جعد گیسویت

تو هاشمی،علوی،فاطمی ترین هستی
تو باقری وشکافی،علوم در کویت

محمدی و محمد(ص) سلام داده به تو
شمایلت چو پیمبر، مثال او خویت

تو سرور علمای زمان خود گردی
و علمشان همه سنجند با ترازویت

دلم هوای تو کرده، دلم هوای بقیع
طلب نما تو مرا میل دل بود سویت

خوشا به شهر مدینه زمان میلادت
کنار حجت حق مهدی خداجویت

شعر:اسماعیل تقوایی

اسماعیل تقوایی - عمومی
شعر طنز (خونه تکونی)

آخر سال اومده وخونه تکونی
آقا بدو از دیگرون عقب نمونی

آماده کن اسکاج وابر وکف صابون
باید حسابی دیوارارو بسابونی

جارو بدست باید بشی آخر سالی
آقا وخانم نداره توهم می تونی

باید کنی دستور خانم رو اطاعت
فرق نداره تو پیرمردی یا جوونی

با جون ودل کارهارو انجام بده آقا
مبادا تو کار خانوم موش بدوونی

روچارپایه اگه میری مواظبت کن
نیافتی پایین نشه قد تو کمونی

خودت باید بشوری فرشارو عزیزم
بیرون نمی تونی بدی با این گرونی

فکر عوض کردن اسباب واثاثو
بنداز بیرون از مخت،آخه نمی تونی

کمتر بزن غر تا کارا زودتر تموم شه
با غر کارارو به درازا می کشونی

دلت به این خوش باشه که آخرکاری
برای اهل خونه تو یه قهرمونی

هرچند که آخر کاری برات میمومنه
درد تو دست وپا وقامت کمونی

شعر:اسماعیل تقوایی
خلاصه
یا علی بن موسی الرضا(ع)

علی بن موسی، رضا جان من
مه بی بدیل خراسان من

هوای تو دارم طلب کن مرا
گدای توام، شاه وسلطان من

امیدم به احسان و جودت بود
نظر کن که خالیست انبان من

من از خردسالی رضایی شدم
بود مهر تو اصل بنیان من

خوش آندم که بیمار کویت شوم
کنی از ره لطف درمان من

زمانی که در مشهدت زائرم
بود بهترین عصر ودوران من

دل آرام وآرام روح منی
تو سامان حال پریشان من

نما قسمتم دیدن مشهدت
مه هشتیمن فروزان من

شعر:اسماعیل تقوایی

معدن عشق وصفا ومهربانی مادر است
بهر فرزندان همیشه یار جانی مادر است

می کشد سختی برای راحتی کودکان
بی تکلف،باتحمل،آسمانی مادر است

بهترین آغوش در عالم بود آغوش او
مامن خردی و پیری وجوانی مادر است

تا که ماند فصل عمر کودکانش در بهار
می کند ایام عمر خود خزانی، مادر است

آنکسی که گفته پیغمبر شود پیدا نمود
زیر پای او بهشت جاودانی مادر است

در میان کل نعمت های رحمان رحیم
بهترین نعمت که گشته ارمغانی،مادر است

کس نبیند کاش هرگز بودن بی بودنش
چون صفا بخش تمام زندگانی مادر است

شاعر : اسماعیل تقوایی
میلادیه حضرت زهرا(س)

فاطمه ای گل همیشه بهار
ای خدا گویش وخدا رفتار

ای تو خورشید آل پیغمبر
دور تو ماههای هشت وچهار

روزمیلاد توست روزخدا
روزشادی احمد مختار

مکه شد از فروغ تو روشن
وام بگرفتی از خدا انوار

عرشیان جمله در سرور وطرب
ذکرتکبیرشان بود بسیار

پدر تو بود حبیب خدا
گشته ای تو حبیبه ی دادار

نامت از نام حق گرفته شده
نیست بهتر زنام تو گفتار

گفته پیغمبرخدا که بود
دروجود تو از بهشت آثار

فخر خالق به توست چون هستی
خلقتش را تو نقطه ی پرگار

بر زنان دو عالمی سرور
نتوان کس ترا کند انکار

جز علی کس نبود لایق تو
بر ولی خدا تویی دلدار

بهر آیات کوثری مصداق
نسل طاها زتو شده بسیار

زاد روز تو موسم شادیست
غم در این روز می رود به حصار

شیعیان شادمان به حال طرب
کوی و برزن نمایی از گلزار

هیأتیها به کف زدن کنند
همه بر نوکری خود اقرار


ذکر یا فاطمه، و یا حیدر
می برد از قلوبشان زنگار

کاش که همزمان چنین روزی
مهدی فاطمه شود اظهار

شعر:اسماعیل تقوایی
 
X