سالروز میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی سیدالکریم گرامی باد..
برابر حدیثی از امام هادی زیارت مرقد مطهر ایشان در شهرری ثواب زیارت قبرمطهر امام حسین (ع)را دارد.

چارمین روز ربیع الاخر آمد
باز مولودی زنسل حیدر آمد

منتسب بر اولین فرزند زهراست(س)
ازحسن دارد نشان ودلبر آمد

شد مدینه روشن از نور وجودش
آسمان شیعیان را اختر آمد

عبد حق می باشد وعبدالعظیم است
بر کرم داران عالم سرور آمد

می کند هجرت، شود او ساکن ری
رازیان را سیدی تاج سر آمد

از امامان درک کرده چارتن را
فلک فقه جعفری را لنگر آمد

مرقدش کرببلا را شد قرینه
شافعی ازبهر روز محشر آمد

عرضه می دارد به هادی(ع) دین خود را
مجمع یاران او را گوهر آمد

درگه او مأمن اهل نیاز است
شیعه را حاجت روایی دیگر آمد

اهل ری را فخر می باشد وجودش
ملک ری را اعتبار وزیور آمد

ری چراغانی بود در زاد روزش
شادمان از اینکه پور حیدر آمد

شاعر:اسماعیل تقوایی

بازآ
ز پس پرده ی غیبت بدر آ
رخ خود را بنما یا مولا

دیده منتظران مانده براه
ای که نوری تو به چشمان، باز آ

بس بود هجر تو ای جان جهان
وصل را قسمت عشاق نما

یوسف فاطمه کن مرحمتی
سوی کنعان دل ما تو بیا

ماهمه عاشق دیدار توایم
کی شودوقت ظهورت آقا

جمعه ها می رود ومی آید
سهم ما نیست دمی سیر لقا

تا نمردیم زهجران رخت
پس بزن پرده غیبت جانا

شاعر :اسماعیل تقوایی



زمین وآسمان دارد گواهی
که من پایین وتو بالاترینی

خداوندا همیشه ازبرایم
امید اولین وآخرینی

تقدیم به پدرهای عزیز

ستون خیمه ی هر زندگی پدر باشد
خوش آنکه از پدرش سایه روی سر باشد

پناه خانه بود در شداید ایام
بهر بلا که رسد بهرشان سپر باشد

تلاش وکار کند بهر راحتی همه
اگر چه پیش رهش مانع وخطر باشد

وجود اوست که بخشد به خانه گرما را
زاعتبار پدر خانه معتبر باشد

رضایت پدرست باعث رضای خدا
ز نارضایتی اش بایدی حذر باشد

خداکند که یتیمی نصیب کس نشود
به خانه ها ز وجود پدر اثر باشد

به خانواده شودتلخ زندگی بی او
به کام خانه پدر همچنان شکر باشد

ببوس دست پدر را که بوسه بر دستش
سبب به قرب خداوند دادگر باشد

شاعر:اسماعیل تقوایی
 

الا ای حسرت دیدار رویت مانده بردلها
رخت بنما که برما حل شودهرگونه مشکلها

به دل بذر امید دیدنت هر روز می کاریم
که تازین مزرعه یک جمعه برداریم حاصلها

الا ای ناخدای کشتی مستضعفان باز آ
رسان این کشتی خود را به آرامی ساحلها

تو می گریی برای شیعیان عاصی ات آقا
ولیکن در مقابل ما همه هستیم غافل ها

بیا ای مظهر حق وعدالت تا که بگریزند
زپیش لشگرتو ظالمان و جمله باطل ها

حبیبا رحم کن دوران هجرانت بسر آید
بیا جانا که ما هستیم مشتاقان واصل ها

شاعر:اسماعیل تقوایی



هفده ماه ربیع

در سال عام الفیل شد شادان زمین و آسمان
در هفده ماه ربیع شد زاده یک در نهان

شادی کنان هفت آسمان ،خورشید  خندد همچو ماه
انجم به رقصند وطرب اندر میان کهکشان

ایوان کسری آمده تا که خراب او شود
آتشکده خاموش شد در مقدمش شادی کنان

بتها همه بر روی خود روی زمین افتاده اند
دریای ساوه اینزمان از آب گشته بی نشان

مکه چراغانی شده آید صدای هلهله
عبد المطلب جد او دارد فراوان میهمان

بنگر که مامش آمنه قرص قمر دارد به کف
کز طلعت نورش شده روشن زمین وآسمان

گشته محمد نام او از سوی جدش انتخاب
ریزند پیش پای او گلهای شادی عرشیان

هم مصطفی واحمد ومحمود عالم می شود
باشد امین ومکه از یمن وجودش در امان

آمد به دنیا آنکه در خیل رسل خاتم شود
می آورد اسلام را از بهر عالم ارمغان

آرد کتابی بهر ما از گفته های کردگار
هرکس زقرآن دور شد افتدبه خسران وزیان

اسلام آمد تا عرب از جهل خود آید برون
مومن شود بر قدرت یکتا خدای مهربان

اسلام آمد  بر جهان رنگ عدالت را زند
در بین مردم آورد اخلاق نیکو را عیان

اسلام آمد تا شود تقوای ما میزان ما
تا هر مسلمان گیرد از نفس بداندیشش عنان

در روز میلاد نبی جشن وطرب باشد بپا
هر جا که از اسلام او در این جهان باشد نشان

اسلامیان آیید تا آوای وحدت سر دهیم
حبل خدا گیریم تا اسلام باشد جاودان

شاعر : اسماعیل تقوایی

یا مهدی(عج)

جمعه به جمعه منتظر مانده دودیده ترم
تا برسی ز ره رسد دوره ی هجر آخرم

حسرت دیدن رخت مانده به دل نگار من
کی شود آن جمال تو جلوه کند برابرم

تا که نرفته جان زتن از غم هجرت ای شها
پر زشراب وصل کن از ره لطف ساغرم

گرکه گناهکارم وسد ظهور گشته ام
سر به کفم نهاده ام تا که دهی تو کیفرم

همچو منست عالمی منتظر ظهور تو
پرده بزن کنار تا روی چو ماه بنگرم

فصل خزان ظلم راختم کن ای بهارمن
نوبت عدل آمده،دلبر عدل گسترم

بوی فراق می کشد جمله عاشقان تو
عطر حضور را بزن تازه گل معطرم

منتظراست کعبه تابشنود آن ندای تو
کاش که باشم وشود نوکریت مقدرم

شاعر:اسماعیل تقوایی

یا حسین(ع)
شب جمعه ست بیا چشم دلت باز نما
پرگشا تا حرم عشق تو پرواز نما

مرغ دل را بنشان داخل بین الحرمین
به حسین بن علی عشق خود ابراز نما

تل زینب برو ویاد غم زینب کن
تو زیارت به دلی غم زده آغاز نما

شب جمعه ست یقین فاطمه(س) هم کرببلاست
دل خود با دل پراز غمش همراز نما

سر به شش گوشه ی مولا بنه وزاری کن
اوست ارباب،تو هم نوکری احراز نما

تا بگیری تو برات نظر بر حرمش
اشکها ریز ونیاز خودت ابراز نما

شاعر:اسماعیل تقوایی

آمده ام به کربلا خاک تو را بسر کنم
خیمه غم بپا کنم  جن وملک خبر کنم

آمده ام که گویمت شرح سفر عزیز جان
سنگ صبور من شوی غم زدلم بدر کنم

شدم اسیر دشمنت کوفه وشام رفته ام
آمده ام که صحبت از خم شدن کمر کنم

خیز ببین که در سرم موی سیه نمانده است
آمده ام کنار تو باقی عمر سر کنم

شرم کنم که گویمت رقیه در خرابه ماند
چگونه ذکر حال آن دختر محتضر کنم

از آن دمی که آمدم دوباره من به کربلا
به یاد روز واقعه دیده ز اشک تر کنم

یاد ابوالفضل وعلی،قاسم وعون وجعفرم
یاد به خون تپیدن غنچه ی نو ثمر کنم

یاد سر بریده ات خنجر خونی عدو
یاد خیام سوخته کودک بی پدر کنم

حال که هجر بین ما گشته تمام ای حسین
کاش شود کنار تو جان زتنم بدر کنم

شعر:اسماعیل تقوایی

آمد بر تو خواهر
بعد از چهل شب وروز آمد بر تو خواهر
گر زینبت ببینی نشناسی ام برادر

قدم خمیده گشته،مویم سپید ودل خون
هر روز این چهل روز بودم غمین ومضطر

درد فراق یکسو،یکسو غم اسارت
بر قلب خواهر تو هر لحظه بوده آذر

در پیش کاروانم راس تو روی نیزه
همراهیم نموده تابنده همچو گوهر

درشام جان به لب شد غمدیده زینب تو
بی حر متی به ما شد از سوی قوم کافر

باز آمدم به اینجا جایی که کشته گشته
عباس، عون وجعفر،قاسم علی اکبر

باز آمدم به جایی کاینجا به پیش چشمم
بر گردن تو بگذاشت، شمر لعین،خنجر

خیز ای عزیز زهرا آورده ام سرت را
تا بیش از این نماند این سر جدا زپیکر

خاک مزارت ای جان بر رو و سر بریزم
تا که شفا بگیرم زین تربت معطر

شرمنده ام، رقیه،مانده به کنج ویران
بر دختر سه ساله گشته خرابه سنگر

ای کاش روی قبرت جانم زتن در آید
طاقت دگر ندارم دوریت ای برادر

شاعر : اسماعیل تقوایی

پیاده روی اربعین

میل دارد مرغ دل هرلحظه سوی اربعین
شهرها گیرد دوباره رنگ وبوی اربعین

هرکه را بینی به شوق شاه مظلومان حسین
می کند پای پیاده قصد کوی اربعین

ازنجف تا کربلا دریای انسانی شود
جمله مستانی که مستند از سبوی اربعین

مردم دنیا همه حیران این شور عظیم
گرم باشد بین آنها گفتگوی اربعین

هرکه را بینی شود خدمتگزار زایرین
تا که گیرد آبرو از آبروی اربعین

درمسیر راهپیمایی بسوی کربلا
هرچه بینی هست اوصاف نکوی اربعین

ای خدا حق حسین بن علی بنما روا
حاجت هرکس که دارد آرزوی اربعین

شعر:اسماعیل تقوایی
X