سلام

خیلی وقتها شنیدید که می گن،فلان کس روسفید شد..یا فلانی روسیاه شد..میدونید ریشه این اصطلاخات از کجاست ..براتون میگم..جزء چهارم قرآن..سوره آل عمران..آیات 106و107

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ * وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِیرَحْمَتِ اللهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ)

 

روزی بیاید که گروهی روسفید و گروه روسیاه باشند سیه رویان رانکوهش کنند که چرا کافر شدید بعد از ایمان اکنون بخشید عذاب خدا را به کیفر کفرتان، اما سفیدرویان به بهشت که محل رحمت خداست در آیند و در آن جاوید باشند.»

درود بر حاج قاسم فرزند ایران وسرتیتر همه رسانه های دنیا

شیر بیشه ایران قاسم سلیمانی
کرده دشمنان حیران قاسم سلیمانی
جان خود به کف دارد این دلیر جنگاور
فخر خطه ی کرمان قاسم سلیمانی
داعشی واسراییل دست دست هم داده
بر علیه شان طوفان قاسم سلیمانی
دشمنان دون ما تشنه گشته بر خونش
حفظ او کند قرآن قاسم سلیمانی
نقشه های رزم اوبی نظیر می باشد
مرد رزمی دوران قاسم سلیمانی
در عراق وسوریه پیروان حیدر را
قوت دل است وجان قاسم سلیمانی
این سرای ایران است نقط نقطه اش بینی
شیر مرد با ایمان قاسم سلیمانی

شعر:تقوایی
سلام

امام صادق(علیه السلام) به بعضی از اصحاب خود فرمود: کسی که سه بار به تو خشمگین شد و در حق تو بد نگفت، او را دوست خود کن. (بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۵۱)

آن حضرت در جایی دیگر می فرماید:

کسی را به علامت دوستی نشناس تا او را در سه چیز آزمایش کنی:

۱ـ به خشمش بنگر که آیا او را از
حق به باطل می کشاند یا خیر; ۲ـ در درهم و دینار; ۳- مسافرت کردن.

سعدی گوید:

یار آن بـود که صبر کند بـر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار

دوست واقعی کسی است که به ستم و جفای دوست خود بردبار باشد و رضایت او را بر رضای خود مقدم دارد.

در حال بی ‌نیازی و فقر، دوستی او عوض نشود

امام ‌باقر علیه السلام فرمود: بدترین دوست کسی است که تو را به هنگام بی ‌نیازیت حفظ کند و به وقت تنگدستی رها سازد. (میزان الحکمه، ج ۱، ص ۵۳)

سعدی گوید:

دوست مشمار آن که در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی

دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی

به نماز اهمیت بدهد

قرآن می‌ فرماید: «ای اهل ایمان با آن گروه از اهل کتاب و کافران که دین شما را به بازیچه گرفتند دوستی مکنید. زمانی که شما ندای نماز بلند می ‌کنید آن را به مسخره و بازی می ‌گیرند زیرا آن قوم مردمی نادان و بی‌ خردند.» (مائده، آیه

سلام
من به مترو سوارم..مترو سواری هم برا خودش عالمی داره .
خیلی چیزا می بینی...خیلی چیزا می شنوی...شاد میشی...غمگین می شی ..حرص می خوری..
واگه آستانه ی تحملت بالا نباشه از دهن خودت هم حرفهایی بیرون میاد که نباید بیاد..
یه ایستگاه از مبدا به اونور، دیگه احتمال اینکه جا برای نشستن پیدا کنی خیلی کمه..براهمین هم باید فکر وذکرت این باشه یه جای خوب ونسبتا راحت برای ایستادن یا آویزون شده از یه میله پیدا کنی...
بعضی از ایستگاهها هم که سوار شدن به قطار از گذشتن از هفت خوان رستم سخت تره...اگه زور کافی داشته باشی وگوشت هم به حرفهای بقیه که می گن:آقا هل نده...آقا نیا تو جانیست...آقا وایسا با قطاز بعدی بیا....بدهکار نباشه، می تونی یه جا برای ایستاده منتها به حالت اعمال شاقه پیدا کنی..
حالا به سختی ایستادی واز همه طرف در حال تحمل فشار هستی..صداهایی به گوشت میخوره..آقا دستت رو از رو سر من بردار...آقا چه خبرته دندم شکست...آقا پهلوم سوراخ شد...البته بعضی از مواقع این حرفها با پسوند وپسوند هایی فحش آلود همراهه..
در این موقع معمولا رخ به رخ بقیه ایستادی وامان از وقتی که طرف مقابلت سیر هم خورده باشه...یا سرما خورده باشه وهی عطسه کنه ویا عرق بنش بدبو باشه...گاهی اوقات مجبوری یه دور 120درجه بزنی تا از شر این چیزا نجات پیدا کنی...
تازه میای کمی آرامش پیدا کنی که صداهایی به گوشت میرسه:
باطری قلمی نیم قلمی چارتا هزار تومن...کفی کفش ضد عرق پا وخوش بو کننده جفتی هزاز تومن..نقشه تهران،ایران ،جهان فقط دو هزار تومن..
این فروشنده ها پشت سر هم از کنارت می گذرند وباآهنگهای مختلف فروش اجناسشون رو آگهی می کنند.
بعد فروشنده ها نوبت گداهاست..گداهایی با سنین مختلف ولی تقریبا با ادبیاتی یکسان برای گدایی که نشون از این داره که سازماندهی شده هستند...
به همه این چیزایی که گفتم باید ..بلند حرف شدن اشخاص باهم...بلند صحبت کردن با موبایل..رفتار زننده بعضی از دختر وپسرایی که با هم سوار میشن..نشستن افراد کف قطار و...رو هم اضافه کرد.
در حال تحمل همه ی این چیزها هستی وهمزمان باید حواست هم به این جمع باشه که اگه احیانا یه صندلی خالی شد فی الفور جهت تصاحبش قبل از دیگران اقدام کنی..البته از حق نگذریم خیلی از جوونا اگر مسلط به صندلی خالی شده باشند سعی می کنند به بزرگترها تعارف کنند وخیلی ها هم اینکارو نمی کنند...

اما ..اما ...با همه این چیزایی که گفتم باز هم مترو برای همه بهترین وسیله ست ودلیل شلوغیش هم همینه..

شما با یه بلیط ارزون قیمت از این سر تهرون میتونی به اونسرش بری...تابستونا گرمای هوا اذیتت نمی کنه وبا کولر مترو خنک میشی..زمستونا از باد وبارون وبرف در مسیر رفت واومدت خبری نیست..لازم نیست چند کورس ماشین سوار شی تا به مقصد برسی..هزینه هات کمتر میشه..امکان روی دادن اتفاق بد برات کمتره..
پس با همه این احوال بهتره که بگیم ...."زنده باد مترو"
دسته ها : من نوشته

سلام

شعری در باره ی قرآن مجید:

  مصحف پیغمبر اسلامیان قرآن بود

بی گمان گوینده هر آیه اش یزدان بود

  سوره هایش یکصد وچار وده است ای نیک بین

شصت ودو،سی،عده ی آیات این فرقان بود

  برترین اعجاز پیغمبر بود قرآن حق

رهروان راه حق را شاخص ومیزان بود

  گنجی از علم است گر دقت کنی در محتوا

عالم قرآن زگوناگونی اش حیران بود

  خواندن هر آیه اش دارد ثوابی بس عظیم

قاری قرآن به جنت گوهری تابان بود

  هر که خواهد دست بر تحریف این قرآن برد

سخت ناکام است زیرا حافظش یزدان بود

  تازگی دارد همیشه هرچه عمرش بگذرد

هرزمانی مومنین را چاره وبرهان بود

  عامل قرآن زدیگر مومنان پیشی گرفت

بر رسولان خدا در جنتش مهمان بود

  شاعر :اسماعیل تقوایی

 

زبانم با تماشای تو لکنت دار می گردد
ودیوار تحیر بر سرم آوار می گردد
تحیر دارم از این وجهه وحسن خدادادی
اگر دیوانه بیند روی تو هشیار می گردد
صمیمانه نگاهت می کنم با صد تمنا من
دل ودینم براهت عازم بازار می گردد
تبسم با تاسف می کنی بر حال زار من
به این لبخد تلخت پیکرم تبدار می گردد
زمن اصرار برعشقم زتو انکارهر عشقی
فراموشی عشق تو به من اجبار می گردد
به خود میگویم او دیگر نمی خواهد ترا بس کن
ولی از سوی قلبم عشق تو اصرار می گردد
توبس کن بی وفایی گوشه چشمی عنایت کن
که بی تو زندگانی بس مرا دشوار می گردد

شاعر:اسماعیل تقوایی

شعری از شاطر عباس صبوحی

خیلی زیباست....

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آری! افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه

بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است

زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد

این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است

یا رب! این نقطهٔ لب را که به بالا بنهاد؟

نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است

شحنه اندر عقب است و، من از آن می‌ترسم

که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است

پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ

که دمادم لب من بر لب بنت العنب است

منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود

شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان

گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است

عشق آنست که از روی حقیقت باشد

هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است

گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد

سودن چهره به خاک سر کویش سبب است

 

سلام

چقدر این شعر زیباست...

از زبان همه منتظران حضرت صاحب الزمان گفته شده...

-----------------------------------

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى؟!

به کسى جمال خود را ننموده‏ ای و بینم

همه جا به هر زبانى، بود از تو گفتگویى!

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم

تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى!

به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم

شده‏ ام ز ناله، نالى، شده‏ ام ز مویه، مویى

همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگى

من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى!

چه شود که راه یابد سوى آب، تشنه کامى؟

چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویى؟

شود این که از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!

من خشک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویى؟!

بشکست اگر دل من، به فداى چشم مستت!

سر خُمّ مى سلامت، شکند اگر سبویى

همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویى!

نه به باغ ره دهندم، که گلى به کام بویم

نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویى

ز چه شیخ پاکدامن، سوى مسجدم بخواند؟!

رخ شیخ و سجده‏ گاهى، سر ما و خاک کویى

بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمى

بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى!

نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسکین

که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویى‏

"فصیح الزمان شیرازى" (رضوانى)

زن چو در است وحجابش صدف است
بی صدف ،در،همگان را هدف است
با نظر دل به هوس می افتد
هوس دل به حجابی تلف است
عفت زن به حجابش باشد
زن محجوب زنی با شرف است
زن پوشیده برای شوهر
مایه قوت قلب وشعف است
گرزنی خوب کند حفظ حجاب
در جنان با خود زهرا(س)طرف است

شاعر : اسماعیل تقوایی

دسته ها :
سلام
  به مناسبت میلاد با سعادت امام علی بن موسی الرضا(ع):

ذیقعده روز یازده،شد جشن میلادی بپا
شهر رسول ا....شد نورانی از شمس الضحی
موسای کاظم (ع)را نگر شکر خدا دارد به لب
هفتم امام شیعه را شد گوهر نابی عطا
بر شیعه آل علی مولای هشتم آمده
فخر زمین وآسمان آقا علی موسی الرضا(ص)
نجمه به کف دارد پسر فوج ملائک بسته صف
با هم نظر انداخته بر روی زیبای رضا(ع)
عالم ترین اولیا در آل پیغمبر(ص) بود
تحت لوای دانشش گنجینه ارض وسما
قلب همه ایران بود صحن وسرای مشهدش
سلطان طوس است و همه بردرگهش همچون گدا
در روز میلاد رضا (ع)دریای انسانی ببین
جاری بسوی درگه آن مظهر جود وسخا
دلها چراغانی شود هنگام مهمانی شود
زهرا (س)ستاده میزبان بر درگه دارالشفا
خیل ملائک پر زتد دور حریم پاک او
همراه ایشان زائرین چون حاجیان اندر منا
یا حضرت صاحب زمان هدیه بده بر عاشقان
در زادروز جد خود عیدی ،مدینه کربلا

شعر:اسماعیل تقوایی
دسته ها :
X