گیسوی، چوبر روی رخت اندازی
روز همه چون شب سیه گردانی
بی نور رخ تو زندگی ممکن نیست
بی طلعت روت زندگی ظلمانی
لبخند توجانفزا ترین لبخند است
اخم تو نصیب می کند حیرانی
چشمان تو مسخ می کند هرکس را
تو ساحره ای به کسوت انسانی
ره رفتن توبرد دل ودین همه
کم راه برو که دین کس نستانی
اجزای تو اینچنین کند با مردم
ترکیب تو می کند بپا طوفانی
اسماعیل تقوایی

تقدیم به حضرت صاحب الزمان

ای غایب از دیده که بینی همه ما را
لطفی، زپس پرده برون آی خدا را
دیریست که هجر ان تو آتش به دل ماست
بازا وخنک کن دل تفتیده ی ما را
هرچند که ما لایق دیدار نباشیم
برما کرمی کن تو ببخشای خطا را
سلطانی وماجمله گدایان توباشیم
حاشا که برانی تو زدرگاه گدا را
در راه تو ما منتظری بی سر وپاییم
پایان بده هجرانی این بی وسر وپا را
جان همه قربان تو ای عدل خدایی
بنگر زضعیفان جهان دست دعا را
بازا که جهانی بشود عاری ازظلم
بردرد ضعیفان جهان آر شفا را
اسماعیل تقوایی
سلام

چند بیتی طنر در باره معضل "موش"در تهران:
 
کوی وبرزن پر شده از موش ،پس کاری کنید
 
چهره تهران شده مخدوش ،پس کاری کنید
 
هر طرف هرروز بینی غش نموده خانمی
 
دیده موش وگشته او مدهوش ،پس کاری کنید
 
تا میان کوچه می آیی ببینی موش را
 
منتظر تا گیردت آغوش،پس کاری کنید
 
سخت می ترسم که ناگه وقت استحمام خویش
 
بنگرم موشی به زیر دوش،پس کاری کنید
 
ترس از آدم بمرده در وجود موشها
 
زین جهت آورده آدم جوش،پس کاری کنید
 
بر زمین تا پا گذارم جیغ موشی بشنوم
 
چون شده از موشها مفروش،پس کاری کنید
 
گربه ها از ترس این موشان فراری گشته اند
 
تا نخورده گربه ها را موش،پس کاری کنید
 
فیلم شهر موشها دارد حقیقی میشود
 
تا نبریدند از ما گوش،پس کاری کنید
 
گر همین منوال باشد سهم من باشد جنون
 
تا نرفته از سر من هوش،پس کاری کنید
 
شاعر:اسماعیل تقوایی

- امام على علیه السلام:

شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلایَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحیاءِ اَمرِنا اَلَّذینَ اِن غَضِبوا لَم یَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم یُسرِفوا، بَرَکَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛

شیعیان ما کسانى اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش مى کنند، در راه دوستى ما به یکدیگر محبت مى نمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم مى روند. چون خشمیگین شوند، ظلم نمى کنند و چون راضى شوند، زیاده روى نمى کنند، براى همسایگانشان مایه برکت  اند و نسبت به هم نشینان خود در صلح و آرامش اند.

(کافى، ج 2، ص 236، ح 24)

تو یار منی دلبر ودلدار منی

بیمار توام تشته دیدار توام

تو جان منی شمع شبستان منی

حیران توام زنده ی احسان توام

خاتون منی دلبر موزون منی

مفتون توام واله ومجنون توام

معصوم منی گوهر مکتوم منی

محکوم توام عاشق محروم توام

دنیای منی خوش قد وبالای منی

شیدای توام عاشق رسوای توام

محبوب منی گوهر مرغوب منی

منصوب توام غم زده مغلوب توام

امداد منی روشنی یاد منی

فرهاد توام از نفس افتاد توام

گلزار منی رونق بازار منی

زنگار توام سخت هوادار توام

منظور منی در دوجهان حور منی

مهجور توام شمعک بی نور توام

طاووس منی نگار مانوس منی

محبوس توام همیشه کابوس توام

الهام منی یار گل اندام منی

اوهام توام شکار در دام توام

اسماعیل تقوایی

سلام

چند روز دیگه ماه محرم ماه عزاداری برای سالار شهیدان اباعبدالله حسین بن علی (ع)شروع میشه..حال وهوای شهرمون عوض شده ..هر کوچه وخیابون هییئتها دارن  خیمه های عزاشون رو بر پا می کنند..مغازه های فروش سیاهی وپرچم عزا ی حسین پر رونق شده...بچه ها با طبل وسنج ویا با یه پرچم در خیابونا براه افتادن وبرا هیئتاشون پول جمع می کنند..خلاصه همه جا  داره رنگ وبوی حسینی بخودش می گیره..به همین مناسبت وبا آرزوی توفیق همه شما در عزاداری برای ارباب بی کفنمون چند بیت شعر زیر رو تقدیم می کنم:

 

 

یواش یواش بوی محرم میاد               بوی عزا وموسم غم میاد

عوض میشه چهره شهر دوباره           شهر لباس شادیشو در میاره

هیئتیها مشغول جنب وجوشند             همه میخوان لباس سیاه بپوشن

تکیه ها دوباره بر پا میشه                وقف عزای پور زهرا میشه

قبض بدست بچه ها تو خیابون           جمع میکنن پول برا هیئتاشون

تو تکیه،حسینیه،مسجدا                    بر پا میشه عزای خون خدا

بر پا میشه بساط نذر غذا                 به عشق مولا پسر مرتضی

همون پسر که عشق عالمینه             ارباب سرجدای ما حسینه

به عشق مولا گناها کم میشه             چشمای ما ابری وپرنم میشه

هر کی تو هر صنف ومرامی باشه      محرمی نوکر نوکراشه

میگه حسین زندگیم فداته                   آرزومم دیدن کربلاته

کاش بودم وجونم فدات می کردم        فدای کل بچه هات می کرد م

کاش بودم و به جای اون علمدار       می بریدن دستامو قوم اشرار

کاش بودم وبه جای شیر خواره        گلوم میشد خونی وپاره پاره

کاش بودم ومی خوردم هر زمونه     به جای زینب ضرب تازیونه

کاش بودم وسرت جدا نمی شد         دریای خون کرببلا نمی شد

من نبودم ولی حالا یارتم              هر ساله یک ماهی عزادارتم

به یاد تو سینه وسرمیزنم             هرجاکه با اسمته در می زنم

آرزوم اینه تو مه پر بلا              حسین حسین بگم بیام کربلا

شاعر:اسماعیل تقوایی

دسته ها :
تاکه سوی رخ زیبای تو سر،گردانم
غمزه ات می کند ای ساحره سرگردانم
گوشه چشم تو راپاسخ من جان باشد
آنچنان جان که بیاید به لبانم جانم
عاشق مرده نگارا به چه کارت آید
بکن ازآب حیات لب خود مهمانم
جان ببخشابه من وحلقه به گوشم انداز
بی تو ارباب، شود زندگیم زندانم
گر کنی قصد جدایی زمن زار بدان
اول هجر بود عمر مرا پایانم
شاعر:اسماعیل تقوایی

سلام

تواین وضعیت فعلی ایران عزیز ما که دشمنان از همه طرف شیطنت می کنند این شعرمللک الشعرای بهار به نظرم جالب اومد که خدمتتان تقدیم می کنم:

هر که را مهر وطن در دل نباشد کافر است

معنی حب الوطن فرموده پیغمبر است

هر که بهر پاس عرض ومال ومسکن داد جان

چون شهیدان از می فخرش لبالب ساغر است

جوشن غیرت به برکن روز هیجا مرد وار

زن بود آن کس که در بند حریر وزیور است

گرد میدان وغا را توتیای دیده کن

گرد هیجا توتیای دیده شیر نر است

مردن اندر شیر مردی بهتر از ننگ فرار

کادمی را عاقبت سیل فنا در معبر است

گر بباید مرد باری خیز ودر میدان بمیر

مرگ در میدان به از مرگی که اندر بستر است

قتلگاه خویش را با دیده خواری مبین

زانکه آنجا قصر حورالعین وحوض کوثر است

دسته ها :

باز بوی کربلا آید همی
کاروانی نینوا آید همی

شد محرم ماه سوگ عالمین
کربلا،خون خدا آید همی

گاه هجران حسین از زینبش
ماه سر ازتن جدا آید همی

روز عاشورا علی اکبرش
قطعه قطعه بر عبا آید همی

بین که عباس آن یل ام البنین
تا شود دستش جدا آید همی

اصغر شش ماهه آغوش رباب
خنده بر لب جانفدا آید همی

قاسم آن زیبای آل فاطمه
بهر مرگی با صفا آید همی

کودک ناز حسن عبداللهش
مست بوی کربلا آید همی

بین که مولامان حسین فاطمه
با رضای بر قضا آید همی

مادر غمها شود دخت علی
با صبوری بر جفا آید همی

باز آمد ماه غمهای خدا
فاطمه صاحب عزا آید همی

شاعر : اسماعیل تقوایی

سلام
به مناسبت عید ولایت،عید بزرگ خدا،عید غدیر:

غدیر عید ولایت غدیر عید خداست

غدیر روز وصی گشتن علی مولاست

می ولایت مولا علی زخم غدیر

همیشه ریخته در جام عشق اهل ولاست

غدیر شعبه ای از حوض کوثر جنت

غدیر برکه که نه ،چشمه ای زآب بقاست

غدیر اکمل دین است وآخر نعمت

امید کفر به پیدایشش دچار فناست

غدیر حکم خدا بود ونقل پیغمبر

وبی غدیر تلاش رسول بی معناست

پسند حق شده اسلام براساس غدیر

میان جمله اعیاد غدیر بی همتاست

خدا محب علی را حبیب خود خواند

واز برای خدا دشمن علی اعداست

غدیر روز سفارش زسوی پیغمبر

بیان وحدت قرآن وعترت طاها ست

غدیر در همه اعصارجاری وساریست

وانتشار پیامش به دوش اهل ولاست

غدیر مایه شادی پیروان علیست

به خاطرش همه جا جشن شیعیان بر پاست

تمسک به ولایت سبب به شکرانه ست

اگر که جان بدهم در ره غدیر رواست

شاعر:اسماعیل تقوایی
 
یواش یواش داره بوی خوشش به مشام میرسه..
بوی عطری که دل شیعیان با اون مست میشه..
بوی عطری که دشمنان ولایت رو که به استشمام بوهایی جهنمی عادت دارند فراری میده..
بوی عید بزرگ خدا.... بوی غدیر
غدیری که سند محکم شیعه برای اثبات ولایت آقا امیرالمومنین علی علیه السلامه....
پس بیابید تا اونروز ازین عطر به خودمون بزنیم وتا می تونیم
انتشارش بدیم..
تبریک به همه شیعه ها بخصوص اولاد پیغمبر

می رسد بر مشام بوی غدیر

مرغ دل پر زند بسوی غدیر

دل شود شاد ومست می گردد

چون خورد جرعه از سبوی غدیر

عرشیان هم به عرش حق بودند

سالهایی در آرزوی غدیر

هجدهم از مه خدایی حج

گشت هنگام گفتگوی غدیر

حج پایانی پیمبر(ص) بود

کاروان رفت سمت وسوی غدیر

جمع گشتند پیروان رسول

همگی در میان کوی غدیر

امر خق را بیان نمود رسول

کرد اعلام به چارسوی غدیر

که علی(ع)بعد من بود مولا

شد علی وار رنگ وبوی غدیر

زآنزمان افتخار شیعه بود

سند محکم نکوی غدیر

دوستدار علی گرفته بسی

آبروها زآبروی غدیر

کل اعیاد مسلمین یکسو

یکطرف عید تازه روی غدیر

تا ابد شرمسار حق باشد

دشمن مرتضی،عدوی غدیر

هرچه خواهی بخواه در این روز

بدهد حق به آبروی غدیر

شاعر:اسماعیل تقوایی
X