روز آغاز ولایت حضرت صاحب الزمان بر همه عاشقانش مبارکباد

نهم ماه ربیع آمده دل شادان است
روز آغاز ولی گشتن یک جانان است
ماه تابان حسن(ع)حضرت مهدی امروز
آخرین حلقه زآن سلسله خوبان است
خردسال است ولی صاحب علم لدنی
مدعی پای به گل مانده بسی حیران است
وعده حق محقق بشود با مهدی(عج
بر ضعیفان جهان عاقبت او سلطان است
ریشه ی ظلم زند بذر عدالت کارد
ذوالفقاری به کفی ،دست دگر قرآن است
در پس پرده ی غیبت بود این ماه خدا
ناظری هست که از دیده ی ما پنهان است
سالیانی ست که هجران زده باشد شیعه
ندبه خوانی کند ومنتظر پایان است
یا رب آن یار سفر کرده به ما باز رسان
درد هجران زده را دیدن او درمان است

شاعر : اسماعیل تقوایی
شب یلدا شده میوه گرانه، خصوصا هندوانه
گرانی اش شرربرجسم وجانه،خصوصاهندوانه

بر آنکه کارگر یا کارمند است،شب یلدا چرند است
ندارد سور وسات این شبانه،خصوصا هندوانه

ندارد خوردنی در شام یلدا،بخوابد طول آنرا
خورد در خواب میوه دانه دانه،خصوصا هندوانه

بسازد  او شب چله به چایی ولی با بچه هایی
که گریان میوه را کرده بهانه،خصوصا هندوانه

سبد باید دهد در شام یلدا،به ماها دولت ما
دهد آجیل ومیوه خانه خانه،خصوصا هندوانه

ویا باید کند تحریف تاریخ،که حاشا گردد از بیخ
شب یلدا وهر نوع خوردوانه،خصوصا هندوانه

اسماعیل تقوایی





سلام
با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع)

هشتم ماه ربیع وسامرا غرق عزا شد
قلب شیعه داغدار رحلت ابن الرضا شد
زهر کین معتمد آتش به جان عسگری (ع)زد
او به هنگام جوانی کشته ی راه خدا شد
گشت هنگام نماز میت مولای مظلوم
حضرت مهدی زغیبت آمد وگرم ادا شد
یازده گوهر برفت از گوهرستان امامت
وقت نور افشانی آن آخرین ماه ولا شد
ادعای جعفر کذاب نقش آب وزان پس
شیعیان را حضرت مهدی(عج)امام ومقتدا شد
با دلی آکنده از غم غائب از هر دیده ای شد
مجلس سوگ پدر در قلب مولامان به پا شد
شد امام عسگری مدفون کنار قبر بابا
سامرا نقشی به قلب جمله ی اهل ولا شد
سالها بگذشت وداغی تازه بر مهدی(عج)بیامد
بارگاه جد وبابا یش خراب از کینه هاشد
نغمه عجل ظهورک شیعه شام وروز گوید
کاشکی این جمعه بینم،حاجت شیعه رو اشد

شاعر : اسماعیل تقوایی
شام یلدا آمده کوته شود شبها دگر
سنبه ی روز خدا شد بر شب او کارگر
شام طولانی ترین در سال جاری آمده
بسته بر شب زنده داری فرد ایرانی کمر
گرد هم آیند مردم بهر کیف وگفتگو
خنده ها می آید از این گفتگو ها پر ثمر
سفره های خوردنی آماده در هر خانه ای
هر چه خواهی هست در این سفره ی با کر وفر
خسته می گردد دهانها از شکست تخمه ها
خرخره گردد با آجیل این شب مفتخر
هر که دارد هندوانه در شب یلدای خود
همچو سرداری بود گشته نصیب او ظفر
مبوه در هر خانه ای باشد به میزان وفور
پرتغال وسیب ونارنگی انار پر گهر
هست شیرینی گوناگون برای خوش خوران
قند خون بالا رود زین لقمه های پر شکر
بعد خورد اینهمه انواع ناب خوردنی
معده ها باشد برای شام این شب منتظر
زیر معده غیر شام و رو ش پر گردد زشام
در چنین حالات باید کرد از آروق حذر
با چنین اوصاف ممکن نیست خواب آید به چشم
نیک باید زد قدمها بهر هضمش تا سحر
می شود پایان این شب حاصلش در روز بعد
کیسه های پر زباله مانده آید در نظر

دسته ها :
دردیار خویش بودم عاقل فرزانه ای
دیدمت جانا شدم لولی وش دیوانه ای
روزها دیوانه سرگردان کویت بوده ام
بی سر وسامان وبی ماوا وبی کاشانه ای
اهل مسجد بودم وعشقت مرا تغییر داد
شام وروزم شد سپردر گوشه ی میخانه ای
کفتر جلد تو گشتم دائما بر بام تو
تا که شاید گیرم از دست تو آب ودانه ای
داشتم امید تا گشتم مقیم کوی تو
از می خمخانه ی عشقت دهی پیمانه ای
قصه عشقم به تو پیجید در شهر ودیار
نقل می گردد به هر محفل چنان افسانه ای
دل خرابم کرده ای جانا خراباتی شدم
گوشه چشمی تا شود آباد "دل ویرانه ای"
ناروا باشد اگر برمن نگردد اعتنا
آنقدر مانم که گیرم تخفه ی شاهانه ای
شاعر:اسماعیل تقوایی

یا ثامن الحجج

سلطانی وما جمله گدایان توئیم
ارباب توئی بی سر وسامان توئیم
دریای کرم امام هشتم هستی
محتاج به یک قطره احسان توئیم
بر ما نظری کن غریبیم غریب
خوان کرمت گشا که مهمان توئیم
مارا بپذیر در حریمت آقا
مشتاق به دیدن شبستان توئیم
دل گشته دخیل پنجره فولادت
مولا ،تو طبیب مامریضان توئیم
خوش منظره است گنبد وبارگهت
با هر نظری بر آن پریشان تو ئیم
آبی ست عجیب آب سقا خانت
خوردیم ،میان خیل مستان توئیم
نقاره زنان تو چه زیبا بزنند
با صوت حزینشان گریان توئیم
الحق که غذای حرمت مائده است
خوش لحظه که سفره خانه مهمان توئیم
ما در پی ضامنی به محشر هستیم
جانا،همه آهوی بیابان توئیم
گفتی که به زائران خود سر یزنی
هنگام ممات فکر پیمان توئیم
گر سر بزنی خوشا وگر سر نزنی
دنبال شفیع بهر جبران توئیم
زهراست شفیع ما قسم بر زهرا(س)
لطفی که نیازمند احسان توئیم
اسماعیل تقوایی

سیزده سالی زبعثت رفته و
اول ماه ربیع در راه بود
دشمن اسلام قصدی شوم داشت
قصدشان قتل رسول ا..بود
بانی اسلام با وحی خدا
نیک از تصمیمشان آگاه بود
هجرت از مکه بود اندیشه اش
بهر هجرت فرصتش کوتاه بود
یک نفر باید فدا می کرد جان
او فقط حیدر ولی ا....بود
جای پیغمبر بر بستر بخفت
خوب از عمق خطر آگاه بود
شد خدا یش راضی از این کار او
فخر بر او صحبت الله بود
این فداکاری حیدر قرنها
مایه ای بر فخر آل ا...بود

اسماعیل تقوایی

شب اول ربیع‌الاول سال 13 بعثت، وقت تنگ است و پیامبر(ص) باید از خانه خارجشود، اما کسی باید به جای او در بستر بخوابد، آری در این لحظات ایمان برنده می‌شود و علی(ع) موجبات فخر خداوند را در برابر فرشتگان مقربش را فراهم می‌‌آورد.
 به گزارش صراط به نقل از فارس، در شب اول ماه ربیع‌الاول سال سیزدهم بعثت، حادثه‌ای شگفت روی داد که خداوند متعال به
خاطراین حادثه به فرشتگان خود مباهات می‌کند، این شب تاریخی را که حضرت علی علیه‌السلام در جایگاه پیامبر اکرم (ص) و برای نجات جان او در بسترش خوابید، «لیلة المبیت» می‌نامند.
باید گفت که رفتار هر فردی زاییده عقیده او است، لذا جانبازى و فداکارى از نشانه‏هاى افراد با ایمان است، بدیهی است اگر ایمان انسان به حدى برسد، قطعاً جان و مال خود را در راه آرمان خود فدا می‌کنند، قرآن مجید در توصیف این افراد می‌فرماید: «إِنَّمَاالْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِأُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛ «مؤمنان کسانى هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آوردند و در آن هرگز تردید نکردند و با مال وجان خود در راه خدا کوشیدند؛ آنان به راستى در ایمان خود صادقند».
آری در سال‌هاى ابتدایی بعثت که مسلمانان سخت‌ترین شکنجه‏ها و زجرها را در راه پیشبرد هدف تحمل مى‏کردند فشار قریش بر مسلمانان سبب شد که گروهى از آنان به حبشه وگروه دیگرى به یثرب مهاجرت کنند، در همین حین که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در سال دهم بعثت، ابوطالب بزرگترین حامى و مدافع خویش و همچنین حضرت خدیجه علیها‌السلام را از دست دادند، با در گذشت این دو حامى بزرگ، میزان خفقان وفشار بر مسلمین در مکه فزونى گرفت، تا آنجا که در سال سیزدهم بعثت، سران قریش در یک شوراى عمومى تصمیم گرفتند که نداى توحید را با زندانى کردن پیامبر یا با کشتن و یا تبعید او خاموش سازند.
لذا خداوند متعال تصمیم مشرکین مکه را در آیات قرآن چنین بیان می‌کند: «وَإذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»؛ «به یاد آور، هنگامى را که کافران بر ضد تو حیله کردند و بر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند یا بکشند و یا تبعید کنند، آنان از در مکر وارد مى‏شوند و خداوند مکر آنان را به خودشان باز مى‏گرداند و خداوند از همه چاره‌جو تر است».
به همین جهت سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردى انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب با شبیخون بر خانه نبی مکرم(ص) هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده مى‏شدند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش مى‏شد و لذا بنی‌هاشم نمى‏توانست، ‏با تمام قبایلى که در ریختن خون وى شرکت کرده بودند، به خونخواهى و مبارزه برخیزند.
شب مقرر فرا رسید، مردان مسلح قریش هر یک ازسویى به جانب خانه رسول خدا(ص) روى آوردند، خداوند از طریق فرشته وحی رسولش را از مکر دشمنان آگاه ساخت، لذا پیامبر (ص) باید با استفاده از شیوهغافلگیرى خانه را ترک و در عین حال وانمود می‌کرد که در خانه است و در بستر خود خوابیده است، پس شخصی باید در بستر ایشان می‌خوابید و روانداز سبزنبی را بر روی خود می‌انداخت تا مشرکین متوجه رفتن پیامبر(ص) نشوند، اما کیست که از جان خود بگذرد و در خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار، لابد کسى است که پیش از همه به وى ایمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانه‏وار گرد شمع وجود رسول خدا چرخیده است، آرى، این شخص شایسته کسى جز حضرت على علیه‌السلام نیست و این افتخار باید نصیب وى شود.
امیر‌المومنینعلیه‌السلام وقتی از جریان مطلع می‌شوند، تنها یک سوال می‌پرسند که آیا دراین شرایط به شما آسیبی نمی‌رسد، بعد که مطمئن می‌شود، در بستر رسول خدا می‌خوابد، پیامبر(ص) در حالی که برخی از آیات سوره «یس» را بر زبان جاری می‌  سازند، در برابر چشم مشرکین از خانه خارج می‌شود، ولی چشمانی که گویی کور شده‌اند!
در بیرون خانه چهل نفر آدمکش اطراف خانه نبی(ص) را محاصره کرده بودند و از شکاف در به داخل مى‏نگریستند، وضع خانه را عادى مى‏دیدند وگمان مى‏کردند که پیامبر(ص) در بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند و آن چنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش مورى از نظر آنانمخفى نمى‏ماند!.
دشمنان نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر(ص) هجوم آورند، ولى به عللى از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرارگذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموریت‏خود را انجام دهند، پرده‏هاى تیره شب به کنار رفت، ماموران با شمشیرهاى برهنه به طور دسته جمعىبه خانه رسول(ص) هجوم آوردند، اما وقتى وارد خوابگاه پیامبر(ص) شدند و حضرت على (ع) را به جاى پیامبر یافتند.
قرآن مجید این فداکارى و جانبازىحضرت على علیه‌السلام مى‏ستاید و او را از کسانى مى‏داند که جان به کف در راه کسب رضاى خدا مى‏شتابند: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛ «برخى از مردمکسانى هستند که جان خود را براى تحصیل رضاى خداوند از دست مى‏دهند و خداوند به بندگان خود رئوف و مهربان است».
دانشمندان سنى و شیعه نقل کرده‏اند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود-جبرئیل و میکائیل- خطاب کرد که «اگر من براى یکى از شما مرگ و براى دیگرى حیات مقرر کنم، کدام یک از شما حاضر است، مرگ را بپذیرد و زندگى را به دیگرى واگذار کند؟»، در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد و در راه دیگرى فداکارى کند، سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که «به زمین فرود آیید و ببینید که على چگونه مرگ را خریده، خود را فداى پیامبر کرده است، سپس جان على را از شر دشمن حفظ کنید».
دسته ها :
پایان صفر آمده دل زار وغمین است
چون شیعه عزادار مه هشتم دین است
مرغ دل ما پر بزند سوی خراسان
با نوحه گری در حرمش چله نشین است
فریاد غریبی رضا آن شه مظلوم
از فرش زمین خاسته تا عرش برین است
او آمده مسموم ز مهمانی مامون
خونین جگر از زهر جفاکاری وکین است
درحجره تنهایی
خود در تب وتاب است
می پیچد و می نالد وغلطان زمین است
آرد به لبانش همی نام جوادش
آوای دلش در طلبش زار وحزین است
درلحظه ی آخر بیامد به کنارش
زیر سر او زانوی آن ماه جبین است
سخت است که بیند پسری مرگ پدر را
پر ازغم واندوه زمان است وزمین است

اسماعیل تقوایی

امام حسن مجتبی علیه‏‌السلام فرمودند:

بخشش آن است که اما و اگری پیش از آن نباشد و منت گذاری درپی آن نیاید.

 

-بخشندگی پیش از درخواست از بزرگ‏ترین بزرگواری‏‌هاست.


-گناه را با کیفر مداوا مکن و در میان آن دو، راهی برای عذر خواهی بگذار.


-شوخی هیبت را می‏‌بلعد.


-انسان ساکت بر هیبت و وقار خود می‌‏افزاید.


-آن کس که از او چیزی بخواهند، آزاد است تا آن زمان که وعده دهد. و برده است، تا آن زمان که به وعده عمل کند.


-فرصت زودگذر است. و به کندی و سختی دوباره به دست می‏‌آید.


-نعمت‏ها تا زمانی که هستند ناشناخته‌‏اند و هنگامی که رخت بربستند، شناخته می‏‌شوند.



متن حدیث:

قال علیه‌‏السلام: المعروف ما لم یتقدمه مطل، ولا یتبعه من و الاعطاء، قبل السؤال، من اکبر السودد، لا تعاجل الذنب بالعقوبة و اجعل بینهما للاعتذار طریقا، المزاح یأکل الهیبة و قد أکثر من الهیبة الصامت، المسؤول حتی یعد و مسترق حتی ینجز، الفرصة سریعة الفوت بطیئة العود، تجهل النعم ما أقامت فاذا ولت عرفت.

 

«معانی‌الأخبار، صفحه 257، حدیث
X