امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند:
بخشش آن است که اما و اگری پیش از آن نباشد و منت گذاری درپی آن نیاید.
-بخشندگی پیش از درخواست از بزرگترین بزرگواریهاست.
-گناه را با کیفر مداوا مکن و در میان آن دو، راهی برای عذر خواهی بگذار.
-شوخی هیبت را میبلعد.
-انسان ساکت بر هیبت و وقار خود میافزاید.
-آن کس که از او چیزی بخواهند، آزاد است تا آن زمان که وعده دهد. و برده است، تا آن زمان که به وعده عمل کند.
-فرصت زودگذر است. و به کندی و سختی دوباره به دست میآید.
-نعمتها تا زمانی که هستند ناشناختهاند و هنگامی که رخت بربستند، شناخته میشوند.
متن حدیث:
قال علیهالسلام: المعروف ما لم یتقدمه مطل، ولا یتبعه من و الاعطاء، قبل السؤال، من اکبر السودد، لا تعاجل الذنب
بالعقوبة و اجعل بینهما للاعتذار طریقا، المزاح یأکل الهیبة و قد أکثر من
الهیبة الصامت، المسؤول حتی یعد و مسترق حتی ینجز، الفرصة سریعة الفوت
بطیئة العود، تجهل النعم ما أقامت فاذا ولت عرفت.
«معانیالأخبار، صفحه 257، حدیث
تا زهر هلاهل به حسن(ع) کارگر افتاد
گویی به تمام جگر او شرر افتاد
بالا چوبیاورد به تشتی همه ی زهر
ای وای که خون جگرش در نظر افتاد
زینب چو به احوال برادر نگه انداخت
نالید وز او اشک روان از بصر افتاد
آنگاه که روحش زبدن رفت حسین(ع)گفت
برخیز برادر که خلل در کمر افتاد
اطفال صغیرش همه نالان و غمینند
قاسم به فغان بر روی نعش پدر افتاد
بردند که دفنش کنند خانه ی جدش
از تیر عدو بر بدن او اثر افتاد
گردید کفن سرخ زخون بدن او
گویی به شفق چهره ی قرص قمر افتاد
از ماتم خونین حسن (ع)شاه کریمان
در جنت حق مادر او خونجگر افتاد
شاعر : اسماعیل تقوایی
شاعر : اسماعیل تقوایی
ای پسر حیدر و زهرا حسن(ع)
ای به کرم فاقد همتا حسن (ع)
جلوه ی حسنت همه عالم گرفت
شهره ی بر یوسف زهرا حسن
قبر تو بی شمع وچراغ وغریب
خاک بقیعت شده ماوا حسن
صلح تو بانی قیام حسین(ع)
صالح مظلوم به دنیا حسن
بهر غریبی تو این بس بود
گفته خودی زخم زبانها حسن
گر که خیانت به سپاهت نبود
فتح تو می گشت مهیا حسن
زخم به پای تو بزد خارجی
چون تو شدی اهل مدارا حسن
زهر جفا بر تو بداد همسرت
دشمنیش کرد هویدا حسن
ای بفدای دل خونی تو
جان ودل جمله احبا حسن
خواهر تو شیون وزاری نمود
دید چو آن پاره جگرها حسن
قاسم وعبدالله تو حاضرند
گریه کنان غرق تماشا حسن
دفن تو در پیش پیمبر نشد
خصم علی عامل دعوا حسن
پیکر بی جان تو آماج تیر
شد زسوی دشمن رسوا حسن
آه از آن لحظه که از جای تیر
شد گل خون ازتو شکوفا حسن
اینهمه مظلومیت ای مجتبی
شد شرری بر دل زهرا(س)حسن
شاعر : اسماعیل تقوایی
«چشمت به نامحرم که می افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی! پس اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
« یا خَیرَحَبیبٍ و مَحبوبٍ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِه» ؛
یعنی خدایا من تو را می خواهم، اینها چیه، این ها دوست داشتنی نیستند ، هر چه نپاید، دلبستگی نشاید ... جناب شیخ رجبعلی خیاط
*************
ابنسیرین جوانی بود که خدا جمال زیبا به او داده بود، ولی مقاومت کرد. شاگرد بزاز بود. آنقدر شهوت بر آن زن غلبه کرده بود که هر روز میرفت، پارچه میخرید و هر بار شعله شهوت او زیادتر میشد. یک روز رفت، چند طاقه پارچه خرید - شیطان هم حمایت و کمکش کرد - گفت: من نمیتوانم بیاورم، بده شاگردت بیاورد. خودش به منزل رفت تا خود را مهیا کند.
ابنسیرین آمد، درب را زد، زن گفت:....
ابنسیرین آمد، درب را زد، زن گفت: پارچهها را داخل بیاور. همین که داخل آمد، زن درب را بست و خود را در مقابل ابن سیرین با بیحیایی برهنه کرد و اعلان کرد که اگر با من نباشی فریاد میزنم که این میخواست با من عمل منافی عفت انجام دهد.
ابنسیرین چه کند؟! گناه جلوی او ظاهر شده است. اینجاست که «اجْتِنَابُ الْمَعَاصِی» معنا میدهد. او توکل به خدا کرد و از پروردگار عالم یاری خواست و به ظاهر اعلان کرد که من میروم تا آماده شوم. به بیتالخلاء رفت، در آنجا از آن کثافات برداشت – چون در قدیم چاهی نبود و آنها را برای کود حیوانی بر میداشتند- و به سر و صورت و لباس خود مالید. وقتی بیرون آمد، زن دید آن جمال زیبا به کثافات انسانی متعفن شده است، در را باز کرد و گفت: برو گمشو بیرون!
ابنسیرین میتوانست به دامن گناه برود و بگوید: خدا! من دیگر چارهای نداشتم، او میخواست داد بزند و بعد هم به ظاهر اظهار توبه کند، اما این کار را نکرد. اجتناب از معاصی یعنی این که جلوی او گناه آماده بود، اما او از آن دوری کرد.
آیتالله العظمی ادیب فرموده بودند: ایشان از گناه اجتناب کرد و رفت با یک درهم یا دیناری خود را شست و تمام شد، اما در مقابل، پروردگار عالم به او چهها که نداد! طوری شد که ابنسیرین هرجا میرفت بدون این که عطر بزند، بدنش بوی عطر میداد. تعبیر خواب پیدا کرد، ریاضیدان شد. یک شاگرد بزاز از گناه اجتناب کرد، خدا مقامی به او مرحمت کرد که همان مقام مخلصین است.
لذا راه ورود به اخلاص، آن سر عظمای الهی، همین اجتناب از معاصی است؛ یعنی مهم این است که به گناه و حرام نه بگویی و محکم بایستی.
دلسروده ام برای امام رضا(ع):
خدا جون ممنونتیم امام رضا(س) تو خاک ماست
برای کل ایرون نمره ی هشت پلاک ماست
وقتی حرف هشت میشه دلها میره به مشهدش
ذکر یا امام رضا(ع)تو سختی ها خوراک ماست
کفترای حرمش قشنگ ترین کفترا
آب سقا خونه هاش خدائی آب حیات ماست
وقتی نا امید میشیم اون آخرین امید ماست
راه سمت مرقدش هم آخرین صراط ماست
دلامون گره زده به پنجره فولادشه
کمک ما شیعه ها تو حیات وممات ماست
خداوند متعال گسستن پیوند با والدین را نکوهیده و درباره آن تهدید کرده
است. کسانی که پدر و مادر را تحقیر و به آنان اهانت میکنند به سرانجامی بد
گرفتار میشوند.
در قرآن کریم آمده است:
«وَالَّذِی
قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَا أَتَعِدَانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ
خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی وَهُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ
آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ
الْأَوَّلِینَ ( 17 ) أُولَٰئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی
أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ
إِنَّهُمْ کَانُوا خَاسِرِینَ» (آیات 17 و 18 «سوره احقاف»)
«و آن
کس که به پدر و مادر خود، آنگاه که او را به پذیرش رستاخیز فراخواندند، گفت
اُف بر شما... اینان کسانیاند که آن سخن (وعده عذاب) درباره آنان به
حقیقت پیوست. در حالی که در میان امتهایی از جنیان و آدمیان هستند که پیش
از آنان در گذشتند. قطعا اینان زیانکارند»
این آیه تنها درباره
فرزندان کفرپیشه نیست، بلکه محور آن، نکوهش اهانت و تحقیر والدین است،
چنانچه که خدا در آیهای دیگر، این کار را نکوهیده و فرموده است: «...
فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا ...» (آیه 23 سوره
«اسراء») «و ... به آنان کلمهای ناخوشایند مگوی و با آنان پرخاشگری مکن»
رسول خدا(ص) نیز فرمود:
"از ستم بر والدین بپرهیزید، زیرا بوی بهشت از راهی هزار ساله به مشام میرسد؛ ولی عاق والدین... آن را نمییابد."
امام صادق(ع) فرمود:
"پایینترین مرتبه عاق والدین شدن، افّ گفتن به آنها است. اگر خدا چیزی کمتر از اُف گفتن نشان میداشت، از آن نهی میکرد."
همچنین فرمود:
"هرکس به والدین خود در حالی که به او ستم کردهاند خشمگینانه بنگرد خدا نمازش را نمیپذیرد"
منبع:
مفاتیحالحیات، مولف: آیتالله عبدالله جوادی آملی، ناشر: مرکز نشر اسراء، نوبت چاپ: سوم، بهار 1391
شاعر : اسماعیل تقوایی