در رثای امام خمینی رحمه ا..علیه


وقتی که تابوت ترا بر دوش ها بردند
گلها همه در صحنه ی گلزار پژمردند

روح خدا بودی وبرعرش خدا رفتی
دلهای مشتاق خدا در سوگ تو مردند

چون داغ مانده بردل عشاق محرومت
روزی که جسم پاک تو برخاک بسپردند

گلهای جان ما وجود تو شکوفا کرد
آه ای خمینی، جمله با مرگ تو افسردند

شکرخدا ازبعد هجرت خبرگان ما
سکان کشتی دست شاگرد تو بسپردند

او زاده ی زهرا بود بوی ترا دارد
خصمان جمهوری ما در پیش او خردند

شعر:سماعیل تقوایی

رحلت امام
با عرض تسلیت به مناسبت سالروز رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی

چند رباعی در رثای آن پیر سفر کرده،حضرت امام خمینی رحمه ا...علیه:

 

باور نمی کردم که هجرانت ببینم

آن جای خالی در جمارانت ببینم

باور نمی کردم توانم ،زنده مانم

آنگه که آقا،جسم بی جانت ببینم

*   *   *

ایران به روز دفن تو ماتمسرا بود

روز وداعت باهمه روز خدا بود

بر روی سیل اشک تابوتت روان شد

در هرطرف بهرت فغان وناله ها بود

*     *    *

روح خدایی را به این تن ها دمیدی

روح خدا بودی وسویش پر کشیدی

آقا شروع رفتنت بود آن زمانی

کان جام زهر قطعنامه سرکشیدی

*      *     *

انتظار فرج از نیمه ی خردادت بود

تا دم مرگ فداکاریشان یادت بود

روز چار و ده خرداد فرج حاصل شد

بی گمان فزت ورب در پی امدادت بود

 اسماعیل تقوایی
به به

به به که بیامدست ماه رمضان
ماهی که بود اشرف ایام زمان

ماهی که درآن شدست واجب روزه
ازروزه شود سیاه روی شیطان

ماه رمضان خدای مهماندار است
خوش آنکه شود برسرخوانش مهمان

ماه رمضان دعا پذیرفته تر است
فصلی چو بهار آمده برقرآن

ماه
رمضان زخوردن امساک شود
همراه دهان روزه بود چشم وزبان

ماه رمضان لیله ی قدری دارد
نازل شده قرآن پیمبر در آن

این لیله قدر بهترین شب باشد
همسنگ هزار ماه این شب توبدان

ماه رمضان چوگیرد آرام دلت
با یاد خدا گناه خود را سوزان

باران زسحاب رحمت حق ریزد
لبریز شود جام وجود از ایمان

در موقع افطار ملایک گویند
تبریک به روزه دار، از پیروجوان

ای بنده مده فرصت این ماه زدست
راضی تو نما زخود خدای رحمان

شاعر : اسماعیل تقوایی
ماه خدایی رسید

ماه پیمبر برفت ماه خدایی رسید
از همه غیر خدا وقت جدایی رسید

 ماه صیام آمده عیش تمام آمده
بین رمضان را که بر جلوه نمایی رسید

 وقت دعا گشت باز، روزه به پا گشت باز
قاری قرآن نگر با چه نوایی رسید
 
موقع اسحارها موسم افطار
ها
وقت سحر تا غروب،وه چه صفایی رسید

گاه شب قدر شد مومن بر صدر شد
کتاب قرآن حق به مصطفایی رسید

به نیمه مه شاد شد مدینه آباد شد
بیت علی(ع) را نگر،چه مجتبایی(ع) رسید

چو بیست ویک روز شد تیره به ما روز شد
به قامت مرتضی (ع)سرخ قبایی رسید

صفا تن وجان بده به رتل قرآن بده
ثواب یک آیه اش چه خوش بهایی رسید

در این مه پر بها هر آنچه خواهی بخواه
که درد هر بنده را ،زحق دوایی رسید

شاعر : اسماعیل تقوایی
وصل رمضان

هنگامه وصل رمضان آمده است
مومن به تنش دوباره جان آمده است

یکماه گشوده سفره ای جان افزا
حق را بنگر که میزبان آمده است

این ماه گناه خلق می سوزاند
بر عمر گناهها خزان آمده است

بگشوده تمام،آسمان درهایش
ای بنده عروج کن،زمان آمده است

آوای مناجات ودعا گوش آید
الطاف خدایمان عیان آمده است

ماه رمضان ماه خداوند ودر آن
شیطان رجیم ناتوان آمده است

بر بند دهان ودل زدنیا برگیر
زیرا که زمان امتحان آمده است

باز است در بهشت بر روی همه
دوزخ بنگر که در زیان آمده است

این ماه بود بهار قرآن خدا
چون در رمضان زآسمان آمده است

شادند همه به نیمه ماه خدا
زیرا که حسن(ع)به این جهان آمده است

در بیست ویک، علی(ع)به خون غلطیده
هر شیعه به قلب خون فشان آمده است

افطار بده که در جواب عملت
اعطای ثواب بیکران آمده است

اسباب مهیا ست که بخشیده شویم
ای بنده تلاش کن امان آمده است

شاعر : اسماعیل تقوایی
به استقبال ماه مبارک رمضان

ماه رمضان ولوله ی راز ونیاز است
صد شکر نما بنده ،در میکده باز است

خمخانه ی حق باز نموده سر خم ها
بر ریز به جام دل خود هرچه نیاز است

در اول مه عرش خدا در بگشودست
ماه رمضان بهر عروج تو جواز است

در لیله ی قدرش بشود هرچه
مقدر
با روز ی یکساله ی هر بنده تراز است

این ماه به قرآن خداوند، بهار است
دردست همه بهر قرایت به فراز است

اوقات سحر تا دم افطار چه زیباست
بر روزه بگیران همه گه خاطره ساز است

در نیمه ی مه شادی ما گشته دوچندان
میلاد حسن باشد و او بنده نوازاست

باشد دهه ی سوم آن شیعه عزادار
در سوگ علی(ع)غم زده در سوزوگداز است

شکرانه ی درک مه زیبای خدایی
ای بنده تو گر جان بدهی امر مجاز است

شاعر : اسماعیل تقوایی
سالروزفتح خرمشهر گرامی باد

الی بیت المقدس،سوم خرداد،خرمشهر
شد آزاد ورها از چنگ خصم دون بد گوهر

دلیران ازسپاه وهم بسیج وارتشی بردند
هجومی سخت بر دشمن به نام نامی حیدر

برون راندند دشمن را زخاک پاک خرمشهر
ازین روشادمان گردید قلب مردم ورهبر

هزاران دشمن بعثی اسیر وکشته وزخمی
بشد سهم تجاوزگر بخوبی این چنین کیفر

نشان دادیم باشد خاک ایران بیشه شیران
وبا این فتح کرده قدرت ما را جهان باور

درود ما به شیران شهید فتح شهر خون
به جانبازان جنگ وسایر افراد جنگاور

از آن پس سوم خرداد روز افتخار ماست
درخشان دفتر تقویم از انوار این اختر

شعر:اسماعیل تقوایی
 
انتخابات
تقدیم به ملت ایران برنده واقعی انتخابات:

انتخاباتی دگر آغاز شد
باز این ملت حماسه ساز شد

باحضور چشمگیر مردمی
کشور ما کشور اعجاز شد

مردمان با سمت وسوی مختلف
آمدندوراه وحدت باز شد

گشت خنثی حیله های دشمنان
صوت ای ایران ما آواز شد

آب در هاون بکوبد خصم دون
ملت ما بهر اویک راز شد

شد رییس دولت ما منتخب
راه خدمت از برایش باز شد

قدر این مردم بدان ای منتخب
چونکه بهرت رای شان ابراز شد

در خط رهبر بمان وپیش رو
هرکه در این خط بود ممتاز شد

شعر:اسماعیل تقوایی
شام جمعه

شام جمعه رو به قبله دیده راتر میکنم
با سلامی یادی ازمولای بی سر می کنم

مرغ دل را می فرستم روبسوی کربلا
شامه را با بوی سیب آن معطر می کنم

تل زینب می روم رویم به سوی قتلگاه
یادی از آن خواهر تنها ومضطر می کنم

سر گذارم پیش پای حضرت خون خدا
یاد از اشکش کنار نعش اکبر می کنم

شیرخواری را بروی دست گیرم در حرم
اشک خون افشان برای حلق اصغر می کنم

نهرعلقم می روم با یاد قطع دستها
یاد جانبازی عباس دلاور می کنم

می روم در قتلگه بر سینه وسر میزنم
یاد قطع راس مولایم زپیکر می کنم

گرکه با این یاد ها جان را دهم نبود عجب
عاشقم جان را فدای عشق دلبر می کنم

شعر:اسماعیل تقوایی
 
شعر طنز

دوباره با گرم شدن هوا سروکله مگسهای ریز سفید در تهران پیدا شد..

ه ای مگس سفید و زیبا
خوش رنگی و ریزی و فریبا

چندی شده میهمان مایی
مهمان نه که میزبان مایی

تو صاحب شهر و خانه ی ما
صوت وز تو ترانه ی ما

تکثیر شوی بسی فراوان
از دست تو بر لب آمده جان

از دست تو چشم در عذاب است
ریزان زد و دیده اشک ناب است

تا اینکه دهانمان شود باز
در داخل آن کنی تو پرواز

از دست تو برگ نا امید است
سبزینه فضایمان سفید است

در عین ضعیفیت توانا
بی دغدغه زنده ای و مانا

سم ها به تنت اثر ندارد
از ضعف تو کس خبر ندارد

امید همه بود زمستان
سرما خوری و روی ز تهران

شاعر :اسماعیل تقوایی


خلاصه
دسته ها :
X