وقت ظهور

ازآن دمی که توغایب شدی زهر دیده
در انتظار، جهانی بود که باز آیی

قلوب منتظران می تپد به شوق وصال
چه وقت می رسد آن وقت خوب رویایی

چه عاشقان که به رویای وصل تو مردند
بیابیا که به جان داده گان نیفزایی

دمی نظر به رخت را به عالمی ندهیم
گرفته ایم به کف جان که روی بنمایی

بیا که نیست دگر طاقت فراق جهان
بیا که عقده زدلهای خسته بگشایی

خداکند که همین جمعه آخرین باشد
رود فراغ به پایان، ظهور بنمایی

اسماعیل تقوایی

عشق الهی

آتش نمرودیان را عشق بستان کرده است
کارموسی را به رود نیل آسان کرده است

عشق ایمن کرد طوفان بلا را بهر نوح
عشق کل عالمی ملک سلیمان کرده است

عشق یوسف را عزیز مصر گردانیده است
دیده ی یعقوب را بینا به کنعان کرده است

دین خاتم را نموده عشق حاکم بر جهان
عشق حق را چیره بر اصحاب شیطان کرده است

عشق آن دروازه سنگین زخیبر کنده است
کربلا را قبله ی خلق مسلمان کرده است

عشق نقش بیستون را کنده با فرهادخود
عشق مجنون را شهیر جمع رندان کرده است

عشق ایران را مصون از حمله دشمن نمود
دشمنان خاک ایران را پشیمان کرده است

گر که تو عاشق شوی در جرگه مستان روی
عشق مستان را چو خورشیدی فروزان کرده است

شاعر : اسماعیل تقوایی


 
X