میلاد حضرت کاظم

از مهستان ولایت ماه هفتم شد عیان
جشن میلادش بپا گردید در هفت آسمان

بار دیگر در مدینه دلبری دل می برد
تازه مولودی که باشد عرش حق را دلستان

عالم آل علی صادق شده،صاحب پسر
بوسه باران می کند مادر رخ آرام جان

مخزن گنج الهی را خدا بگشوده است
عرضه کرده بر جهان اینبار هم دری گران

مقصد هر شیعه بیت حضرت صادق شده
صف در صف واژه ی تبریک بر لبهایشان

آمده موسی بن جعفر،صابر وباب نجات
عالم وصالح، زکظم غیض او دارد نشان

جشن می باید که میلاد شریف کاظم است
نوکری در روز میلادش نما شادی کنان

کاظمینش روز میلادش تماشایی بود
بارگاهش کفتر دلهای ما را آشیان

کاش روزی زائرش گردم دلم گیرد صفا
بهره ها گیرم ز الطاف امام انس وجان

حضرت باب الحوائج باز کن باب کرم
حاجت ما را روا کن ای عزیزمهربان

شاعر:اسماعیل تقوایی
عالم شده در اول ذیحجه حرام
از بابت وصلتی نکو شیرین کام

ماهی که نکوست از شروعش پیداست
ذیحجه دهد به هر کسی این پیغام

آغاز مه است ومصطفی خندان است
بر درگه او بیامده خاص وعوام

از سوی همه برای او تبریک است
چون گشته عروس، دختر خیرالانام

داماد بود علی اعلا حیدر
شیر حق وافتخار دین اسلام

جبریل بیامدست بر روی زمین
تبریک خدای را نماید اعلام

در عرش خدا بساط شادی برپاست
دارند بر این عروس وداماد سلام

به به زچنین خدای گون پیوندی
بخشیده به هر وصلت دیگر الهام

این وصل نکو بسی ثمر ها دارد
باآن شود این جهان ما کوثر فام

ای شیعه در این روز طرب افزا زن
اندر می عشق علی وآلش جام

تبریک بگو به حضرت صاحب عصر
تا عطر ظهور را رساند به مشام

شاعر :اسماعیل تقوایی
سوم خرداد سالروزفتح خرمشهر گرامی باد

الی بیت المقدس،سوم خرداد،خرمشهر
شد آزاد ورها از چنگ خصم دون بد گوهر

دلیران ازسپاه وهم بسیج وارتشی بردند
هجومی سخت بر دشمن به نام نامی حیدر

برون راندند دشمن را زخاک پاک خرمشهر
ازین روشادمان گردید قلب مردم ورهبر

هزاران دشمن بعثی اسیر وکشته وزخمی
بشد سهم تجاوزگر بخوبی این چنین کیفر

نشان دادیم باشد خاک ایران بیشه شیران
وبا این فتح کرده قدرت ما را جهان باور

درود ما به شیران شهید فتح شهر خون
به جانبازان جنگ وسایر افراد جنگاور

از آن پس سوم خرداد روز افتخار ماست
درخشان دفتر تقویم از انوار این اختر

شاعر : اسماعیل تقوایی

یا امام رضا(ع)

جمعی به جهان واله وشیدا داری
رو سوی خودت غرق تمنا داری

طوف حرم تو آرزوی همه است
ای آنکه به مشهد الرضا جا داری

هرکس به امیدی به درت می آید
بر مرده دلان حکم مسیحا داری

امید پسین نا امیدان هستی
سلطانی وبر درت گداها داری

ای کهنه طبیب جمله ی بیماران
از بهر شفا بسی تقاضا داری

با آن حرم بهشتی ات آقا جان
دیریست که در قلوب مأوا داری

بر گرد حریم باصفایت خلقی
محتاج چو آهوان صحرا داری

ترکیب حرم،مناره ها،گنبد زر
بس منظره ها در این تماشا داری

محتاج زیارتم طلب کن مولا
دانم که کرامتی چو دریا داری

شاعر:اسماعیل تقوایی


خلاصه
یا مهدی ادرکنی

گل نرگس ز زمانی که شکوفا شده است
عالمی را سبب عشق به فردا شده است

از زمانی که زمان دیده برویش انداخت
عقل را داده زکف،واله وشیدا شده است

او که ابن حسن ونرجس رومی باشد
حجت آخر حق هست که پیدا شده است

همچو موسی به پی اش آمده فرعون زمان
زین جهت چاره ی او غیبت کبرا شده است

از زمانی که پس پرده ی غیبت رفته
نظری بر رخ ماهش چو رویا شده است

سالها ذکر لب منتظران العجل است
جمعه ها ندبه زسوی همه نجوا شده است


کاش تا سر نشده عمر سراپا گنهم
بینم آن غایب از انظار،هویدا شده است

کاش بینیم که او آمده و سردار
سپه جیش خداوند توانا شده است

شاعر:اسماعیل تقوایی

شد نیمه ی شعبان همه جا غرق سرور است
هرجا که روی پر زچراغانی و نور است

گلخنده به لبهای همه منتظران است
آخرگل گلزار ولایت به ظهور است

ازدامن نرگس شده پیدا پسری که
بهر پدرش عسکری اسباب غرور است

قنداقه ی او رفت به درگاه الهی
آمال ملایک طلب اذن حضور است

از دیدن رویش همه ی انس وملایک
انگشت تحیر به دهان برده فکور است

دلشاد بود شیعه که آخر ولی آمد
وز طلعت او چشم عدو بسته وکور است

حجت به خدا آمده بر روی زمینش
دیریست که از صحنه ی انظار بدور است

با اذن خدا غایب وبا اذن الهی
در وقت خودش یوسف زهرا به ظهور است

ابن الحسن ومهدی موعود ولایت
اوروح عدالت گرو کوبنده ی زور است

گیرد به کف اش تیغ علی مصحف قرآن
با یاد خدا عامل اصلاح امور است

عید است خدایا بده عیدی همگان را
سیر رخ او عیدی این خلق صبور است

شاعر : اسماعیل تقوایی

مظهر جود وسخا عباس است
با ادب اهل وفا عباس است
آنکه یک عمر بگفتا مولا
به حسین جای اخا عباس است
شیر غران نبرد صفین
هاشمی ماه خدا عباس است
هم سپهدار وعلمدار حسین
به صف کرببلا عباس است
آنکه با هیبت حیدر می کرد
زینب از غصه رها عباس است
آنکه شرمنده زاو گشت فرات
تشنه ی دست جدا عباس است
آنکه بی دست به دندان بگرفت
مشک از روی وفا عباس است
آنکه شد فرق سرش خونین با
ضربه ی گرز جفا عباس است
آنکه بشکست زهجران وغمش
کمر خون خدا عباس است
حاجت شیعه روامی کند او
باب حاجات خدا عباس است

شعر:اسماعیل تقوایی
سلطان خوبان

سوم زشعبان آمده سلطان خوبان آمده

در بیت زهرا(س) وعلی(ع) مولود جانان آمده



عرش خدا آذین شده کل ملائک شادمان

بر فرشیان زیبا گلی از باغ یزدان آمده



او از پیمبر باشد وپیغمبر از او زین جهت

گویی دوباره برتن ختم رسل جان آمده



شهر مدینه شد بپا مهمانی آل رسول

از جن وانس وعرشیان پیوسته مهمان آمده



فطرس مدینه آمده همراه جیریل امین

شاد است چون از بهر او امکان درمان آمده



نامش خدا بگذاشته زیباترین نام جهان

نامش حسین وهمرهش باران احسان آمده


چشمان جدش اشکبار قنداقه باشد دست او

گویی مجسم در نظر شاه شهیدان آمده



او یوسف گم گشته ی آزادگان عالم است

تبریک بر آزادگان یوسف به کنعان آمده



ای شیعه ی مولا علی شادی فراوان بایدت

بعد از حسن(ع) از نسل او نسل امامان آمده



ای کاش در میلاد او سیر حرم قسمت شود

بینیم مهدی در حرم شادان وخندان آمده



شاعر:اسماعیل تقوایی
 
خوشا بهار
خوشا بهار وخوشا نغمه ی هزارانش
شمیم خاک نمین،عطروبوی بارانش

خوشا نسیم دل انگیز صبحهای بهار
رواج سبزی باغ وشکوفه بارانش

خوشا به گرمی مطبوع مهر فروردین
به آب جاری از برف کوهسارانش

خوشا به شبنم پاکی که می چکد از گل
به دشت پر زشقایق به لاله زارانش

خوشا به رود پرآب ونوید آبادی
ترنم طرب انگیز جویبارانش

خوشا به نو شدن روز در طبیعتمان
خوشا به عید،به نوروز ودوستدارانش

به فرودین وبه اردیبهشت وخردادش
خوشا شروع بهار وخوشا به پایانش

اسماعیل تقوایی
X