درددل یکی از اقشار آسیب پذیر:

  میایدسال نو نالم زسینه

برای کثرت خرج وهزینه

زقبل سال دخلم صفر گشته

دگر چیزی نمانده در خزینه

پذبرم روز وشب آسیب را من

برای بنده یاری راستینه

نمی دانم چه جوری رخت وکفشی

بگیرم بهرداود وسکینه

ندارم وسع گیرم میوه ،آجیل

نه شیرینی نه نقل بهترینه

پذبرایی زمهمانها نمایم

به جرعه آب توی آبگینه

اگر مهمان من باشد غذایی

غذایم بهر او سیب زمینه

ولی بر کودکان عیدی دهم من

صدی را که چویک در ثمینه

خلاصه وضع حال من همین است

اگر خواهم که گرددغیر از اینه

بباید وام گیرم یا بگردم

به صحراها به دنبال دفینه

اسماعیل تقوایی

 

دسته ها :

به استقبال بهار:

بار دیگر می رسد فصل بهار
فصل خندیدن برای روزگار


جلوه ی سرسبزی دشت ودمن
نغمه ی بلبل میان مرغزار


فصل اظهار شکوفه بر درخت
قاصدک ها را ببینی بیشمار


فصل پرواز خوش پروانه ها
پر زدنهای پرستو در دیار


فصل ذوب برفها درکوهها
جوشش سرچشمه ها در کوهسار


فصل رحمت فصل بارانهای خوب
فصل لطف بی دریغ کردگار


فصل پایانی وآغازی دگر
سال نو را می نماید آشکار


فصل بر پایی دید وبازدید
می شود گلبوسه پی در پی نثار


الغرض اسباب خوشحالی رسد
خوش به حال ما وحال روزگار

اسماعیل تقوایی
دسته ها :
اسماعیل تقوایی
دسته ها :
یا فاطمه الزهرا(س)

چه سازم با فراغت جان حیدر
بسوزم من زداغت جان حیدر

زکوی وبرزن شهر مدینه
بگیرم من سراغت جان حیدر

چراغ عمر من بودی تو زهرا
شده بی سو چراغت جان حیدر

بیا جانا دوباره حامی ام شو
نما باما رفاقت جان حیدر

زبسکه کودکان زاری نمایند
علی را رفته طاقت جان حیدر

به روی بسترت زینب فتاده
میان آن اتاقت جان حیدر

زند این خاطره آتش به جانم
به مردن اشتیاقت جان حیدر

یل خیبر شکن بعد توزهرا
شکسته شد زداغت جان حبدر

شاعر : اسماعیل تقوایی
دسته ها :
سلام

سعری طنز در باره ی "خانه تکانی":

 

در آخر هرسال  نصیب همگانی،ای خانه تکانی
آسیب تن ولطمه جانانه به جانی،ای خانه تکانی

هرچند نویدی به بهاران پر از گل
بر جمله مردان مثالی زخزانی،ای خانه تکانی

آیی وبشویم زخانه در ودیوار
کف ساب زمینم نهانی وعیانی،ای خانه تکانی

پارو بکشم فرش کف آلوده ی خود را
طوری که نماند به تن تاب وتوانی،ای خانه تکانی

برکول بگیرم همه فرشی که بشستم
بربام برم با روش بار کشانی،ای خانه تکانی

بانوی عزیزم بدهد ارد فراوان
فرتوت زدستش بشوم عین جوانی،ای خانه تکانی

با زحمت خود بازکنم پرده زدیوار
هنگام فرودم نبود خط امانی،ای خانه تکانی

بانو بکند جمع لوازم که فروشم
باید که کنم جایگزینش به گرانی،ای خانه تکانی

نقاشی هر خانه بود شرط وجودت
زین کار تو جانم به لبانم برسانی ،ای خانه تکانی

گر آخر اسفند نماند اثر ازمن
وراث بدانند که تو عامل آنی ،ای خانه تکانی

شعر:اسماعیل تقوایی

دسته ها :

پنجم اول جمادی وه چه زیبا آمده
در ترنم بلبل از شادی  به صحرا آمده

خانه حیدر نگر شور وشعف بر پا شده
نو گلی از دامن زهرا(س)شکوفا آمده

سومین فرزند زهرا وعلی باشد کزو
در مدینه شادی گم گشته ،پیدا آمده

هم حسین وهم حسن غرق سرور وشادیند
بهر ایشان خواهری دردانه دنیا آمده

حضرت طاها نموده نام او را انتخاب
زینب است وزینتی از بهر بابا آمده

هم فهیمه ،فاضله،هم کامله، هم عابده
بر تماشای عقیله عقل شیدا آمده

صابران را مژده ای ده صبر معنا یافته
بهر پابوسی او غرق تمنا آمده

جمله مجنون حسینند وحسین مجنون او
بر حسین فاطمه بنگر که لیلا آمده

حضرت صاحب زمان شاد است در میلاد او
در حریم عمه اش زینب هویدا آمده

شاعر : اسماعیل تقوایی

دسته ها :
مخلوط شیر واشک بنوشانده مادرم
اشکی که ریخت با غم تو در عزای تو
عشق تو کرد رخنه ی در تاروپود من
گشتم غلام حلقه بگوش سرای تو
هرسال بوده ام به محرم سیاهپوش
غمخانه دلم شده هرسال جای تو
با ذکر یا حسین سروسینه می زنم
ای جان فدای آن حرم وکربلای تو
درشام مرگ من به سراغم بیا شها
تا شاملم شود زسخا وعطای تو
اسماعیل تقوایی
دسته ها :
یا امام رضا(ع)
در این روزای سرد دلتون رو با یاد امام رضا گرم کنید...

رضیع بودم وراضی شدم به نوکریت
به گوش خود بزدم حلقه ای زسروریت
دلم همیشه به دامت اسیر بوده شها
چومن اسیر ،جهانی به نقش دلبریت
همیشه مشکل خود را به پیشت آوردم
کرم نمودی وحل شد به دست حیدریت
امام رافت وپشت وپناه شیعه توئی
همه نشسته سر خوان بنده پروریت
رضا رضا شده آهنگ ضربه قلبم
کبوتر دل من جلد گنبد زریت
اسیردام گناهست آهوی دل من
ضمانتی بنما با ید پیمبریت
اگر که از در خود نا امید گردانیم
توسلی بزنم از طریق مادریت

: اسماعیل تقوایی
دسته ها :
یا فاطمه الزهرا(س)
سالها حسرت دیدار مزارت داریم
سالها بهر تو چون ابر بهاری باریم
سالهافاطمیه سوگ وعزا می گیریم
بر سر وسینه زنان دل به غمت بسپاریم
سالها قصه کوچه، درآتش زده را
نسل درنسل به لوح دلمان بنگاریم
سالها لعن کنیم عامل آن سیلی را
سالها غربت حیدر به نظر می آریم
سالها ناله جانسور تو آید بر گوش
خون دل خورده زآن ضربه وآن مسماریم
سالها شهر مدینه خجالت زده است
عمل مردم این شهر به خاطر داریم
سالها گوشه ای از تربت آنجا از توست
ولی از مدفن پاک تو خبر ناداریم
عاقبت قبر تو مهدی به همه بنماید
زینجهت منتظر مقدم آن دلداریم
اسماعیل تقوایی
دسته ها :

سلام

حتما شما بارها این ضرب المثل رو شنیدیدکه می گن ..فلانی"گرگ باران دیده ست"..

یعنی آدمیه که تجربه داره وحواسش جمعه...

جالبه بدونید این ضرب المثل رو همه ما غلط بیان می کنیم.

اصل ضرب المثل اینه:"گرگ بالان دیده"

اگهلغت نامه دهخدا رو نگاه کنید می بینید بالان به معنی تله ست وگرگ بالان دیده هم یعنی گرگی که یکبار در تله گرفتار شده وبرای  دفعه بعد حواسش جمعه..

بیایید ازین به بعد این ضرب المثل رو درست بگیم...یعنی میشه؟؟

دسته ها :
با این وضعیتی که هوا پیدا کرده وروز بروز آلوده تر میشه،خیلی از چیزها تغییر پیدا می کنه..مثلا:
ازین به بعد دیگه کسی هوای کسی رو نداره..
هوادار از هر نوعش کم میشه..
کسی دیگه هوای کسی رو نمی کنه ورفت وآمد ها کم میشه..
هواخوری ها تعطیل میشه..
ساختمونا بدون هواکش میشه..
همه سعی می کنند کارشونو بی هوا انجام بدن..
ورزشهای هوازی ممنوع میشه..
سیاست یک بام ودو هوا از بین میره..
آب از هوا طلاق می گیره..سالهای ساله که این دوتا با هم بودند..
هیچکاری رو نمیشه هوا کرد..
رغبت به شغل هواشناسی کم میشه...
وخیلی چیزای دیکه..
.
.باید یه فکر اساسی کرد...
دسته ها :
X