سلام

یا حضرت رقیه

رقیه ی سه ساله ام قرین اشک وناله ام

قضا نموده دم به دم غم نویی حواله ام

به نیمه ای زروز خون سر پدر بریده شد

زدند روی نیزه ها گل بسان لاله ام

به عصرروز واقعه زبعد حمله بر حرم

دوان بروی خارها شبیه یک غزاله ام

فتاده ام به خاکها زپشت لخت ناقه ای

بریخته ست خون دل به چشم چون پیاله ام

رهین عمه زینبم سپر برای من شود

دمی که تازیانه را عدو کندحواله ام

به شهر شام شد همی خرابه پایگاه من

سر پدر عیان شده ز بعد گریه ناله ام

نبود طاقتی دگر دهم ادامه زندگی

زریشه کند باد غم ،چنین تن نهاله ام

اسماعیل تقوایی


دسته ها :
X