درد فراق

سالهایی ست که بر درد فراغیم دچار
چاره ی درد فراق است نظر بر رخ یار
یارما غایب از انظار پس پرده بود
ای خوشا آمدن پرده نشین در اظهار
همه عالم شده مشتاق که او باز آید
آید وفصل خزان همه گردد چو بهار
همه گویند که او جمعه میاید جمعه
جمعه ها دوخته چشمان همه بر ره یار
سالیانی است که تکرار شده جمعه ولی
مانده برقلب همه حسرت دیدار نگار
آن نگاری که بود حجت حق روزی زمین
آخرین حلقه ز زنجیر امامان کبار
یوسف فاطمه(س) ومنتقم خون حسین(ع)
مصلح عالم واز هرچه ستمگر بیزار
گستراند به جهان عدل خدا رابه یقین
لشگر جمله ضعیفان جهان را سردار
مهدی بن الحسن وعشق هم منتظران
با ظهورش بشود صحنه ی دنیا گلزار
ای خدا قسمت ما کن که به هنگام ظهور
در رهش تحفه ی جان را بنماییم نثار

شعر:اسماعیل تقوایی
یا حسین(ع)

السلام علیک خون خدا
ای بها داده خاک کرببلا
السلام ای جدا زپیکر سر
غرقه ی خون روز عاشورا
السلام علیک یا مظلوم
یابن طاها(ص) و حیدر(ع) وزهرا(س)
السلام ای که در دم آخر
بوده ای راضی از قضای خدا
ما سلامی دهیم هرشب وروز
بر تو و کشته های روز بلا
پدران، مادران، فدای تو ای
صاحب آن مصیبت عظما
لعنت حق به قاتل وآنکه
کرد اسباب قتل تو برپا
ای خدایا به آبروی حسین(ع)
آخرت آبرو بده مارا
شیعه را باحسین(ع) کن محشور
رزق ما کن شفاعت مولا

شعر:اسماعیل تقوایی

دل کرده هوای حرمت ضامن آهو
آن بارگه محترمت ضامن آهو
دل تنگ شدم بهر زیارت، طلبی کن
من را تو زروی کرمت ضامن آهو
هرشب شده رویای من آن گنبد زرین
آن مرقد همچون ارمت ضامن آهو
محتاج ضمانت بود آهوی دل من
این دل شده بیمار غمت ضامن آهو
پابوس تو آید هر آنکو که مریض است
ای آنکه چو عیساست دمت، ضامن آهو
فخر است که در جرگه خدام تو باشم
بنویس مرا با قلمت ضامن آهو
امید من اینست که در لحظه مرگم
بردیده گذاری قدمت ضامن آهو

شعر:اسماعیل تقوایی

ز روزی که قضا بر ما نوشتند
به مهر تو گل ما را سرشتند

ز خردی روضه ات بردند مارا
نهال عشق تو در سینه کشتند

دل ما خوش به گفتار رسولست
محبان حسینی در بهشتند
اسماعیل تقوایی

به مناسبت 23ذی قعده
روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)

هر روزا ساعت هشت رو سوی مشرق می کنم
دست رو سینه م میذارم میگم سلام امام رضا(ع)
با چشای پر ز اشک یاد حریمش می کنم
می کنم کفتر دل رو سوی مشهدش رها
میگم آقا قسمتم کن یه روزی بیام حرم
بذارم سر رو ضریح  میون اون صحن وسرا
ضامن آهو میشه منم ضمانت بکنی
میشه با اشاره ای قلب منو بدی جلا
 نوکری تو حرمت همیشه افتخارمه
میشه جا بدی منو  میون جمع نوکرا
میشه تا آخر عمر بیام مجاورت بشم
آخه از زیارتت سیر نمیشه دلم آقا
دوست دارم موقع مردن تو بیای بالا سرم
دم آخر ذکر من باشه رضا رضا رضا

شعر:اسماعیل تقوایی



دسته ها :

روز پزشک بر پزشکان متعهد مبارکباد

دل بیمار

دل بیمارمرا جز تو طبیبی نبود
من هجران زده را بی تو حبیبی نبود

اعتنایی توبراین عاشق مسکین نکنی
برمن زار ز مهر تو نصیبی نبود

تاکه جانی به تنم هست بیا دیدارم
برفراغ تو دگر صبر وشکیبی نبود

گرزهجران تو جانم به لب آید نه عجب
مرگ عاشق به جهان چیز غریبی نبود

گر بمردم تو بیا جان به تنم باز آید
فعل اعجاز زتو کار عجیبی نبود

شعر:اسماعیل تقوایی
X