عید قربان ۹۷_مشهد مقدس

در حریم تو مرا شوق فرا می گیرد
حس خوبی به تنم آمده جا می گیرد

مرغ دل پر زند و دور حریمت چرخد

شادمان بر لب خود ذکر رضا می گیرد

بین هر صحن و رواق حرمت فرقی نیست
دل به هر نقطه ی آن رفت صفا می گیرد

چشم من تا به ضریح حرمت می افتد
طفل اشکم به خروش آمده پا می گیرد

ای مسیحا دم و ای شافی درد همگان
لاعلاج آمده پیش تو شفا می گیرد

بین عشاق تو همچون پر کاهی هستم
کهربای کرمت باز مرا می گیرد

شکر حق گویم وخوشحال که زائر هستم
زائرت از تو صله کرببلا می گیرد

شاعر:اسماعیل تقوایی
شمس غدیر

طفل دلم تا به جهان پا گرفت
مهر تو در عمق دلم جا گرفت

شد ضربان دل من یا علی
نهر وجودم ره دریا گرفت

ازمی عشق تو چو نوشاندنم
خون تنم رنگ تولا گرفت

مرغ دلم در هوس روی تو
پر زد ودر کوی تو ماءوا گرفت

هرچه به تومعرفتم شد فزون
عرض ارادت به تو معنا گرفت

لشگر اسلام رهین تو بود
دین خدا با ید تو پا گرفت

مهر تورا همچو پیمبر به دل
کوثرحق حضرت زهرا گرفت

حج وداعش به خم غدیر
دست نبی دست تو بالا گرفت

حضرت طاها زخداوند خود
بهر امیری تو فتوا گرفت

حکم امیری تو بعد رسول
امر خدا، شکل هویدا گرفت

عرش خدا گشت همی شادمان
تاج ولایت بسرت جا گرفت

روی محبان تو خندان وغم
جا بروی چهره ی اعدا گرفت

شمس درخشان غدیر آمد و
جای براین گنبد مینا گرفت

کارمحبان تو شد نقل آن
سینه به سینه ره دنیا گرفت

درهمه جا حرف تو آمد میان
صحبت این واقعه بالا گرفت

با مدد از تابش مهر غدیر
قلب موالی تو گرما گرفت

ای علی ای فخر همه کائنات
خاطر ما با تو تسلی گرفت

شاعر:اسماعیل تقوایی
X