بیا تا راه پیماییم در بیست ودوی بهمن
سر خود بر فلک ساییم در بیست ودوی بهمن

بیا تا بار دیگر با شهیدان هم قسم گردیم
ره آنها بپیماییم در بیست ودوی بهمن

بیا تا در کنار هم به دریایی بدل گردیم
قرار از خصم برباییم در بیست ودوی بهمن

مسلمان یا مسیحی یا یهودی، پیرو زرتشت
همه از متحد هاییم در بیست ودوی بهمن

 بیا لبیک گو باشیم ندای رهبر آگاه
به اخلاص ووفا آییم در بیست ودوی بهمن

به اهداف طمع دشمن نظر بر خاک ما دارد
به دندان قلب او خاییم در بیست ودوی بهمن

گمان دارد عدو تا که حضور کمترت بیند
ونابیناش بنماییم در بیست ودوی بهمن

شاعر : اسماعیل تقوایی

برف آمده ورنگ طبیعت زیباست
یکرنگی وپاکی به کنار سرماست
درکوچه، خیابان وهمه دشت ودمن
الوان دگر رفته سپیدی برجاست
زیباشده کوه باوجود این برف
هرچشمه کوه شادمان درنجواست
با برف وجود آمده آدم برفی
این آدم نو ساخته ی آدمهاست
دربرف صدای شادی پیروجوان
با بازی برف خوش طنین تر آواست
الطاف خداست بارشی اینگونه
این لطف خدا حاصل ذکر ودعاست
باید که همیشه شاکر حق باشیم
چون شکر خدا راه تکرار عطاست
اسماعیل تقوایی
یاد باد آن روزگاران یاد باد

انقلاب پاک ایران یاد باد
 
بهمن خونبار در پنجاه وهفت

شور وحال تکسواران یاد باد

راه پیمائی علیه شاهیان

بر له پیر جماران یاد باد

کوری چشمان خصم اتقلاب

فصل سرما چون بهاران یاد باد

جوشش خون در میان کوچه ها

از تن آن جان نثاران یاد باد

رونق "ما" بود وتنهائی "من"

اتحاد حق گزاران یاد باد

یک اشاره از خمینی کبیر

سر دویدنهای یاران یاد باد

یاد آن الله اکبر گفته ها

روی بام از دوستداران یاد باد

روز ده با دو زماه بهمن و

رجعت پیر جماران یاد باد

ازدحام بی نظیر مردمی

در ورود عشق ایران یاد باد

جانفشانی ها زبعد این ورود

جلوه های لاله زاران یاد باد

از ورودش تا سقوط سلطنت

ده روزی را هزاران یاد باد

بیست روزی با دو از بهمن برفت

روز فتح لاله کاران یادباد

حق بیامد همزمان باطل برفت

ربزش رحمت چو باران یاد باد

سالها بگذشته از آنروزها

یاد باد آن روزگاران یاد باد
 
شاعر:اسماعیل تقوایی
یا فاطمه الزهرا(س)

بابا تو رفتی خانه ام غرق عزا شد
زهرای تودرگیر با جور وجفا شد

بابا سفارشهاری من کردی به مردم
برخیز وبین حق سفارشها ادا شد

بعد تو بر پا گشت جنجال سقیفه
در جانشینی بعد تو جانا خطا شد

بابا فدک را که عطایت بود بر من
از دست من با حکم بیجایی رها شد

 در پشت درب خانه ی جان تو حیدر
با هیزم جهل وجنون آتش به پاشد

با ضربتی بر در سپس بر بهلوی من
نو غنچه ی نشکفته ام محسن فدا شد

گشتم به ضرب دست جانی نقش کوچه
کوچه حسن را بعد از آن ماتمسرا شد

دست علی بستند وبر مسجد ببردند
ناچار او تسلیم این حکم قضاشد

از جور نامردان حاکم بر مدینه
عمر یگانه دخترت غرق فنا شد

اتمام هجران تو بوده حاجت من
دخت تو با مرگی چنین حاجت روا شد

شاعر : اسماعیل تقوایی
مطلوب منی در طلب روی توام
سرگشته همیشه برسرکوی توام
با یک نظرم واله وشیدا کردی
جادو شده ی دیده ی جادوی توام
یکبار دگر گوشه ی چشمی فرما
چون شیفته ی چشم چو آهوی توام
عطر تن تو رایحه ی صدها گل
دیریست اسیر عطر خوشبوی توام
بسیار بتان خال به لبها دارند
من عاشق نقش خال هندوی توام
عشاق همیشه بندی ی معشوقند
من بسته ی آن سلسله گیسوی توام
بد می گذرد به من بجز ایامی
کزمهرتو درکنار وپهلوی توام
عشاق گله زخلق معشوق کنند
ممنون روال وخلق نیکوی توام
جز نام تو برلبم نشاید نامی
لیلای منی همیشه مجنون توام
شاعر:اسماعیل تقوایی
مخلوط شیر واشک بنوشانده مادرم
اشکی که ریخت با غم تو در عزای تو
عشق تو کرد رخنه ی در تاروپود من
گشتم غلام حلقه بگوش سرای تو
هرسال بوده ام به محرم سیاهپوش
غمخانه دلم شده هرسال جای تو
با ذکر یا حسین سروسینه می زنم
ای جان فدای آن حرم وکربلای تو
درشام مرگ من به سراغم بیا شها
تا شاملم شود زسخا وعطای تو
اسماعیل تقوایی
دسته ها :

ماه بهمن آمد وماه قیام
ماه بر آلام مردم التیام
ماه خون وانقلاب و ولوله
انقراض حتمی یک سلسله
یاد آن ایام با عزت بخیر
روزهای خوب با لذت بخیر
آن زمان من مرده وما زنده بود
شهرها از همدلی آکنده بود
آن زمان دلها حسینی بود وبس
قبله دلها خمینی بود وبس
آن زمان چپ راست بود وراست چپ
جملگی همرزم بودند روز وشب
ماه وحدت گشت وماه انقلاب
انقلاب مردمی بینا وناب
ماه آزادگی ودین وشرف
ماه مردان وزنان جان به کف
کوری چشمان فرعون دیار
شد زمستان از برای ما بهار
محو شد آن سوزوسرما چون رسید
کاروان بی حد خون شهید
ماه بهمن را چو دو با ده رسید
شمس ما از غرب بر ما بر دمید
شمس ما آن پور بر حق حسین
پیر عاشق زاده ی خاک خمین
دشمنان در غفلت خود وانهاد
آمد وبر خاک ایران پا نهاد
پهن شد فرشی زقلب عاشقان
بر قدوم نائب صاحب زمان
آمدودل های ما بیدار شد
فارغ از شب ماندن و تکرار شد
با امام عشق،عاشق ترشدیم
رهبر آمد،رهرویی دیگر شدیم
آمد وایران همه فریاد شد
موسم نابودی بیداد شد
شد بپا غوغا وشور و ولوله
ارگ شاهی شد دچار زلزله
از ورودش تا سقوط شاهیان
فاصله ده روز شد در این میان
یک دهه جانبازی وشور وشرف
پر خیابانها زمردم صف به صف
یک دهه هرروزآن روز خدا
یک دهه همراه مصباح الهدی
یک دهه از خون مردان وطن
لاله ها روئیده در هر اتجمن
روزهای فجر شام انقلاب
یک دهه شیرین به کام انقلاب
این دهه بگذشت روز حق رسید
موسم تبیین جاءالحق رسید
روز بیست ودو زبهمن ماه شد
حمد یزدان باطل اندر چاه شد
دولت شاهنشهی نابود شد
دولت اسلامی ما بود شد
سالها بگذشته از آن روزها
سالهایی توام با سوزها
سوز جنگ وسوز اصحاب نفاق
دشمنان ما همه در اتفاق
اتفاق شوم ضد انقلاب
بر علیه مرزوبوم انقلاب
در ره این انقلاب تازه پا
دامها بنهاده دشمن پابه پا
کودتاوجنگ و چندین غائله
تا کند ایجاد قهر وفاصله
آخرینش فتنه هایی از درون
حامیانش دشمنانی از برون
عاملینش جملگی بازیچگان
کور چشمانی حماقت پیشگان
آسیاب دشمنان را آبریز
بی بصیرت های خاص وخرد وریز
دست حق یاریگر اسلام شد
بی اثر هر حیله وهر دام شد
بعد لطف ایزد وصاحب زمان
نقش رهبر آشکار هر زمان
چون خمینی سوی ایزد پر کشید
این ردا را سیدی در بر کشید
پور زهرا وخراسانی بود
افتخار قوم ایرانی بود
رهبری والامقام ودین پناه
فارغ از هر دسته بندی وجناح
جان جانان است این سید علی
حزب او باشد فقط حزب علی
بارالها حق زهرای بتول(ع)
حق مولامان علی(ع)حق رسول(ص)
رهبرما دائما بهروز دار
در پناه لطف خود محفوظ دار

شاعر : اسماعیل تقوایی

سلام
از القاب حضرت عباس باب الحوایجه...کبوتر دلتون رو روونه ی حرمش کرده ونیت کتید..

برهاشمیان ماه منیری عباس
ما بین یلان تو بی نظیری عباس
بر فضل، پدر باشی ودر وقت نبرد
همچون پدرت مثال شیری عباس
با اینکه در اوج سربلندی هایی
در پیش حسین سر بزیری عباس
در کرببلا پشت وپناه حرمی
برلشگر خون حق امیری عباس
سلطان وفابه روزگارانی تو
درگاه حسین را وزیری عباس
خجلت زده شد فرات ازمردی تو
در تشنگیت زآب سیری عباس
دستان تو در راه برادر افتاد
با چشم در انتظار تیری عباس
دشمن بسرت بزد عمود آهن
افتاده به خاک آن کویری عباس
هرکودک خیمه گه دعا می گوید
خواهد زخدا که تو نمیری عباس
آن ذکر برادرم بیا،نزد حسین
بودی چه نوای دلپذیری عباس
افسوس که آمد ونبودت جانی
زد بهر تو ناله ونفیری عباس
گفتا که شکست آمده بر کمرم
هجر تو بود غم کثیری عباس
ازهلهله وشادی دشمن پیداست
رفته ست دلاور کبیری عباس
افسوس که می برند بعد ازتو ومن
اهل حرم مرا اسیری عباس
شعر:اسماعیل تقوایی

دوباره بهمن آمد نور آمد
به یادم گاه عشق وشور آمد
مه بهمن مه پیروزی ما
مه آغاز دل افروزی ما
در آن ایام دلها کی جدا بود
به لبهامان فقط روح خدا بود
در آن ایام من را ما نمودیم
دری بر سوی آزادی گشودیم
به آن سالی که شد پنجاه با هفت
هراس از ظالمین از بین ما رفت
به لبهای همه ذکر علی بود
خمینی از برای ما ولی بود
چو روز دو وده از بهمن آمد
خمینی جان ما در میهن آمد
بیامد شام تیره روز گردید
همه ایام مابهروز گردید
جوانها جانفشانی ها نمودند
  به بهمن شعرپیروزی سرودند

شاعر : اسماعیل تقوایی

کتاب عمرمرا گشته ای تو شیرازه
ورق ورق بشودگر تو را زدست دهم
برای اینکه بمانی به پبش من جانا
هر آنچه را که بخواهی،هر آنچه هست دهم
دلم خوش است به اینکه تو دلبرش باشی
مباد آنکه به دل وعده شکست دهم
اگر که بر سر پیمان نباشی وبروی
بدان که زود بیاید به مرگ دست دهم
اسماعیل تقوایی
به مناسبت سالگرد ورود امام خمینی رحمه ا..علیه به میهن

آب زنید راه را زینکه نگار می رسد
آمده ماه بهمن وشاه شکار می رسد
روز دوازده بود موسم وصل آمده
مژده دهید رهروان رهبر ویار می رسد
زیر قدوم پاک او گستره ای زفرش گل
فصل شتا بود ولی بوی بهار می رسد
گشته دیار وخاک ما خاک ودیارعاشقی
جان ومراد عاشقان پیر دیار می رسد
نهضت ما حسینی وپور حسین باشد او
نهضت ما به برکتش به اعتبار می رسد
لاله دمیده هر طرف از یم خون عاشقان
خمینی آن روح خدا به لاله زار می رسد
همره او تلاشها اوج رسانده می شود
برشه ظالم وطن وقت فرار می رسد
یه دهه از ورود او می گذرد به لطف حق
درخت انقلاب ما به برگ وبار می رسد
شاعر:اسماعیل تقوایی
X