عزای معصومه آن دخت جوان آمده
مرغ دل شیعیان چه نوحه خوان آمده
سیه بپوشیده قم به سوگ آن حضرتش
مشهد پاک رضا به سر زنان آمده
سوی خدا پر کشید فاطمه دیگری
موسی کاظم نگر گریه کنان آمده
سخت بود این عزا بر همه آل علی
حضرت زهرا نگر مویه کنان آمده
گرم عزاداریند جمله ی اهل ولا
نگر به مولا رضا که میزبان آمده
خون به جگر دارد او زهجر خواهر به دل
بهار معصومه اش رو به خزان آمده
رضا حسین باشد وخواهر او زینب است
دوباره از کربلا سخن میان آمده
به کربلا خواهری داده برادر زدست
به قم برادر نگر سینه زنان آمده
اسماعیل تقوایی
یا حضرت معصومه(س)

ای فضای شهر قم با تو گشته روحانی
ای امید هر شیعه موقع پریشانی
با تو قم شده بابی رهنمون بر جنت
زایرت شده ساکن در بهشت ربانی
عصمت از وجود توصاحب مقامات است
اهل بیت طاها را فاطمه شدی ثانی
کوه ودشت وصحرا را طی نموده ای بانو
درهوای دیدار آن امام ربانی
قم رسیدی ولیکن،با تن بسی خسته
شداسیر بیماری پیکرت به آسانی
جان بدر نبردی تو زین مرض در آن هنگام
بر برادرت کردی جان خسته قربانی
عمرتو به پایان شد با رضا رضا گویی
دل زهجراو خون ودیده های گریانی
دردل برادر ماند حسرت ملاقاتت
ابر دیده اش از غم شد همیشه بارانی
قصه ی رضا با تو قصه ی غریبی نیست
قصه ی حسین است وزینب وپریشانی
کربلا ،سر وخنجر.قتلگاه وشمر دون
زینب وتن بی سر ،پیکران عریانی
اسماعیل تقوایی
X