گره فتاده به کارم بیا دمی تونگارم
کنارمن، که حضورت گره گشا باشد
اسیرمحنت وآهم بیا فتاده به چاهم
نجات من، گل زیبا کنون روا باشد
زهجرت اشک بریرم فراغ کرده مریضم
طبیب من،گل رویت مرا دوا باشد
تویی تو نقش خیالم،به این خیال ببالم
تونیستی، به خیالت دلم رضا باشد
اگر کنی تواشاره،بیفتدم به شماره
نفس،اگربدهم جان، تراسزا باشد
اگر که جان بسپارم بیا بیا به مزارم
گر آمدی،به حیاتی دگر، رجا باشد
اسماعیل تقوایی