سلام
شب اول محرم متعلق به مسلم بن عقیل
مسلم بن عقیل نور دوعین
آن عمو زاده و رسول حسین
وارد کوفه گشت با اکرام
در پی اش شد روان هزاران گام
همگی صحبت از وفا کردند
جمله انکار هر جفا کردند
چون به کوفه رسید ابن زیاد
کوفیان را وفا برفت از یاد
دلشان شد ز ترس آکنده
جمعشان مضمحل پراکنده
مسلم اندر غروب تنهاشد
بر رخش گرد غم هویدا شد
غم ارسال نامه اش به حسین (ع)
که بیا کوفه ای ضیاء دو عین
کو به کو دشمنان به دنبالش
با دو طفلش عجیب بود حالش
عاقبت انتهای کوچه ی تنگ
شد اسیر عدو به صد نیرنگ
حیله هایی بر او به جنگ زدند
بر سرش خرمنی ز سنگ زدند
دست بسته ببردنش بر بام
جانیانی بدور از اسلام
بام دارالاماره از پیکر
سر او شد جدا و عمر آخر
آخرین حرف او به اشک و به آه
طرف صحبتش حسین (ع) آن شاه
شیعیان را امام کوفه میا
ای شه بامرام کوفه میا
شاعر : اسماعیل تقوایی
پیامبر(ص)فرمود:
"ایعلی امتیاز من بر تو به نبوت است وپس از من دیگرنبوت وپیامبری نیست وتوهفتامتیاز بر مردم داری.
تو نخستین کسی هستی که به خدا ایمان آورده ای
-وفا دارتر ازهمه به عهد خدا
-پابرجا تر ازهمه در اوامر خدا-
مراعات کننده تر تساوی در تقسیم بیت المال
-در باره رعیت از همه عادلتر-
در قضاوت بیناتر ودر نزد پروردگار ازهمه برتری"
( کنز العمال جزء ششم)
سلام
چند رباعی ازحاج مرشد چلوئی(ساعی)تقدیم می گردد:
سگ بازبان به زخم تنش می زند دوا
کمتر زسگ کسی است که زخم زبان زند
ما دیده ایم قفل به در می زنند لیک
خوش آن بود که قفل کسی بر زبان زند
----------------------------
عجب کاریست کار عاشقانه
اگر عاشق نباشد در میانه
اگر مرغ دلی شد صید جانان
نه دیگر آب می خواهد نه دانه
------------------------------
امتحان کرده اند ماراچند
این که در دست ماست ایمان نیست
جمع عالم زدیم ودانستیم
از صدی ده یکی مسلمان نیست
سلام
گفتم که لبت گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت گفت زهی حب نبات
گفتم سخن توگفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات
--------------------------------
مردی زکننده در خیبر پرس
اسرار کرم زخواجه قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس
---------------------------------
گر همچو من افتاده این بام شوی
ای بس که خراب باده وجام شوی
ما عاشق ورندومست وعالم سوزیم
باما منشین اگر نه بد نام شوی
سلام ما به محضرت حسین
به کاروان ولشگرت حسین
سلام بر محرم غمت
به مر قد منورت حسین
سلام ما به روز واقعه
به غصه های خواهرت حسین
سلام ما به اکبر آن گل
شبیه بر پیمبرت حسین
سلام بر گلوی پر زخون
به شیر خواره اصغرت حسین
سلام ما به نهر علقمه
به پهلوان لشگرت حسین
سلام بر یتیم مجتبی
به نو گل برادرت حسین
سلام ما به اهل بیت تو
به آن وداع آخرت حسین
سلام بر سجود خون تو
نظر به خیمه ،آخرت حسین
سلام ما به قتلگاه وآن
سر جدا زپیکرت حسین
سلام بر غروب روز خون
به ناله های مادرت حسین
سلام بر شهید راه تو
سلام ما به محضرت حسین
شاعر : اسماعیل تقوایی